

طالبان در جنگ نرم قافیه را به مردم باختند؛
اکثریت رهبران طالبان در معامله و تحویلی افغانستان از امریکا به این گروه در جریان نبودند.
به دلیل تشکیلات استخباراتی مبهم،هنوز رهبران این گروه از ساختار دولتشان چیزی نمیدانند، سرمست از پیروزی هستند که از رهبرانشان شنیدهاند، شکست امریکا را تجلیل میکنند و در شهر بنرهای پیروزیشان را به عنوان" قدرت نرم" درافکار عامه جاگزین میکنند.
اکنون وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان به عنوان کانون تولید قدرت نرم، تلاش دارند تا جامعه را آمادهی پذیرش تولید فرهنگ طالبانی کنند و اکثریت رسانهها را در زیر تیغ سانسور بردهاند و تلاش دارند با استفاده از تبلیغاتشان، جامعه را به سمت یک کشور پر از انتحار و انزجار جهانی سوق دهند.
وزیر امر به معروف، وزیر معارف و تحصیلات عالی طالبان، بارها گفتهاند:" کشور از اشغال خلاص شد ولی، فکرها همچنان در گرو افکار خارجی است. باید ذهنهای مردم نیز از استعمار و استثمار بیرون شوند." نبرد که این گروه با قدرت نرم به جنگ جامعه میروند.
جوزف نای،موضوع قدرت نرم را در برابر قدرت سخت مطرح کرد. او گفت:" برای تصرف یک کشور، لازم نیست حتمن با چماق و توپ و تفنگ رفت؛ میتوان با داددن"هویچ" نیز با رضایت شهروندانشان، این کار را کرد.
منبع اصلی قدرت نرم را فرهنگ، ارزشهای سیاسی و سیاست خارجی گفتهاند که با این سه ابزار میتوان تولید ارزش کرد، جذابیت ایجاد کرد و به عنوان وسیلهی برای منافع ملی در عرصهی بین الملل از آن جنگید و تبلیغ کرد.
در نظر داشت منابع قدرت نرم، طالبان در مصاف با مردم افغانستان و قدرت نرم، قافیهی جنگ را باختند. با وجود سفیدنمایی، که شماری از کشورها برای طالبان کردند و علاوه بر آن سانسور شدید رسانهها و قدرت بیپایان طالبان در ارزش گذاری به فرهنگشان، این گروه جنگ را به مردم واگذار کردند.
در یک سال گذشته طالبان نشان دادند؛ فرهنگ را که این گروه در حال تطبیق آن است چیزی به جز فرهنگ تحجر قبیله و اسلام رادیکالیزم چیزی دیگر نیست و این گروه، حتا در مقام ارشد وزارت امر به معروفشان، چیزی به جز چند سطر از اسلام ندارند.
این گروه در یک سال و نیم حاکمیتشان نشان دادند که چگونه با آزادی و ارزشهای انسانی کینه دارند و نگاهشان به زنان به جز از ابتذال جنسیشان دنبال چیزی دیگر نیستند.
این گروه، جامعه افغانستان را گروگان گرفتهاند و فرهنگی را که به آن باورمند هستند با میل تفنگ و چماق تطبیق میکنند، در حالیکه مردم افغانستان با گرسنگی شدید دست و پنجه نرم میکنند اما، اینها نگران قضا شدن نماز پنج وقت هستند.
در مسألهی سیاسی، گروه طالبان به شدت شکست خورده و عقب مانده هستند که در عصر حجر هم، چنین چیزی وجود نداشت. این گروه علاوه بر آنکه چیزی از حکومتداری نمی جحدانند؛ رهبر و امیرشان نیز در زیر کرباس استخبارات کشورهای همسایه است و فرمان میدهند که حتا خودشان در توجیه و سفیدنمایی آن عاجز میمانند.
در مسألهی سیاست خارجی و ارزشگذاریها نیز گروه طالبان به عنوان نمونهی زنده از ابتذال سیاسی است و رهبرانشان در رسانهها طوری هذیان سیاسی میگویند و میبافند که مضحکترین طنزهای سیاسی را برای آینده رقم میزنند.
اگر طالبان در ستایش از مجاهدتها و جامعهی صد در صد اسلامی تبلیغ میکنند، افکار عامه نیز میدانند چگونه این شعارهای میان تهی را تخلیه کنند.
اگر طالبان از شعارهای شکست دادن امریکا برای کسب مشروعیت حرف میزنند؛ مردم در صفحات اجتماعی به این بحث میپردازند که چگونه هم دشمن را شکست دادید و هم از دشمن شکست خورده هفته وار۴٠ میلیون دالر دریافت میکنید.
در کل گروه طالبان، نه الفبای سیاست را میدانند و نه الفبای دین را که سخن از حکومتداری اسلامی میزنند، با دستگاههای تبلیغاتی که در اختیار دارند روزانه تمام نداشتن هایشان را آشکار میسازند که در مقابل جامعه چگونه شکست خوردند و روش را که پیش گرفتند به جز از ضایع کردن زمان و پول چیزی را به دست نمیآورند.