

برونوکال، رییس سازمان امنیت خارجی آلمان؛ القاعده و طالبان متحد و همآهنگ هستند – مجلهی اورال
برونوکال، رییس سازمان امنیت خارجی آلمان گفته است افراطگرایان در اروپا برای جنگ و آموزشهای جنگی با القاعده در افغانستان آمادگی میگیرند.
رییس سازمان امنیت خارجی آلمان گفته است القاعده با طالبان در ارتباط است و میتوانند در افغانستان آزادانه فعالیت کنند و دوباره مراکز آموزشی شان را احیا کنند. او که در یک سخنرانی در لندن صحبت میکرد گفت پس از به قدرت رسیدن طالبان تمام گروههای القاعده در جهان به جشن و پایکوبی پرداختند.
این مقام برجسته اروپایی گفته است پس از بازگشت طالبان صدها جنگجوی داعش از زندان افغانستان توسط طالبان آزاد گردیده است و اکنون در ولایتهای این کشور فعالیت دارند. حمله بر میدان هوایی کابل که توسط داعش در جریان تخلیه انجام شد یک نمونهی آن میباشد.
در حالی این اتهامات علیه طالبان و دولت اینها مطرح میگردد که پس از گذر شش ماه اینها حتا یک کشور آنان را به رسمیت بشناسد. از سویی هم که پاکستان که حامی اصلی این گروه به شمار میرفت، اکنون به نظر میرسد این کشور از طالبان ناامید شده است و فصل گرما نیز محک برای پایداری این گروه نیز به شمار میرود، جبهه مقاومت بارها گفته است تا آخرین نفس علیه این گروه خواهد جنگید.
اعتماد به طالبان
افراد و حلقات قومگرایی افغان ساکن در کشورهای غربی با محوریت زلمی خلیلزاد، اشرف غنی احمدزی، علی احمدجلالی پس از عملیات یازده سپتامبر در آمریکا و سقوط حکومت خودخوانده طالبان با عجله دست به کار شدند و با فریب و نیرنگ مقامات غربی در پی تقویت سلطه قومی در افغانستان برآمدند. آنان با تحمیل حامدکرزی به عنوان رییسجمهور و تحمیل پلانهای فاشیستی و مملو از اختلاس سیستماتیک بر مردم افغانستان، در پی تقویت گروه تروریستی طالبان منحیث ستون فقرات تامین سلطهی قومی و نژادی در افغانستان به تطهیر این گروه پرداختند. چهره مطلوب و همکار با غرب از این گروه تروریستی ترسیم و رابطه گروه طالبان و القاعده را منقطع معرفی کردند. اما اینک دیده میشود مقامات غربی آهسته آهسته از رابطه غیر قابل اصطکاک گروههای تروریستی طالبان و القاعده بیشتر آگاهی مییابد و امروز بزرگترین مقامات استخباراتی آلمان نسبت به خطر رابطه تنگاتنگ القاعده و طالبان هشدار میدهند.
تروریسم بینالمللی
تحول مفاهیم از جمله عوامل پیشرفت در علوم اجتماعی است و آنچه را مورگنتا میگوید کل پدیدههای که از مرزهای ملی فراتر میرود بینالمللی است. یکی از این پدیده که شکل بینالمللی به خود گرفته است "تروریسم" است که سابقه بینالمللی شدن آن حد اقل به دهه ۱۸۸۰ میرسد. ولی "تروریسم" بر خلاف تمام مکاتب فکری مثل رئالیسم و فاشیسم و کمونیسم تنها مرام عقیدتی ندارد و بیشتر ابزار و وسیلهای است که ابزار تاکتیکی برای از بین بردن هدف در اختیار گروههای وحشتافکن قرار میدهد.
از این رو در تبیین و تحول این پدیده که اکنون در شرف ایجاد یک حکومت خودخوانده در افغانستان است به صورت مختصر باید توضیح داده شود. تروریسم بینالمللی واژهای که پس از ۱۹۷۰ مورد کاربرد بسیاری قرار میگیرد موج تحول این مفهوم بینالمللی است که در جهان سر بر آورده است و اکنون تمام جامعه بینالملل نمیتوانند راه را برای مهار این پدیده پیدا کنند. جهان به همان اندازه که سیر پشرفت و تکامل را با سرعت میپیماید، تروریسم و تحول این پدیده به دنبال این پیشرفت است تا هر چه در توان دارد برای تخریب و ایجاد رعب و ترس در جامعه به کار برند.
تاکنون جهان، چهار موج تروریسم بینالمللی را پشت سر گذاشته است موج اول آن به موج انارشیستی معروف است، دردهه ۱۸۸۰ شروع شد و چهل سال این جریان ادامه پیدا کرد وبه دنبال آن در دهه ۱۹۲۰، موج ضد استعماری یا تروریسم اتنیکی شروع شد و تا سالهای ۱۹۶۰ ادامه پیدا کرد و پس از این سال موج چپ جدید شکل گرفت با تولد جریانهای مارکسیستی این موج متولد گردید و تا دهه ۱۹۹۰ ادامه پیدا کرد و چهارمین موج تروریسم "تروریسم مذهبی" بود که بیشتر در کشورهای اسلامی شکل گرفت.
در موج اول تروریسم بینالمللی هدف کشتار فردی بود با ترور شخص مشخص اهداف را دنبال میکردند در موج دوم حمله به اهداف نظامی بود و در موج سوم گروگانگیری بود که در جریان موج سوم هفتصد هواپیما توسط گروههای مختلف در سراسر جهان ربوده شد و به گروگان گیری اقدام کردند ولی موج چهارم موج مذهبی و انتحار با عقیده خاص است که بیشتر دنبال آسیب زدن به تمام مردم به هدف ترس و ایجاد وحشت است.
القاعده، طالبان، داعش و بوکوحرام و بقیه اینها نسل موج چهارم "تروریسم بین المللی" است ابزارهای که برای رسیدن به هدف دارند به صورت قطعی قتل عام به شیوههای مختلف و ایجاد رعب و وحشت است که تمام شیوههای خشونت و جنگجویی آنان خلاف تمام موازین حقوق بشری است. اعضای تشکیل دهنده این گروهها همه فراملی و فراملیتی است و نمیتوانند از این موضوع کسی چشم بپوشانند تروریسم نوین را که گروههای اسلامگراهای افراطی شکل داده است در قالب موج چهارم تروریسم بینالمللی قابل نقد و ارزیابی است.
طالبان فرزند کوچک القاعده است و در دامان این گروه تروریست بینالمللی بزرگ شده و رشد کرده است درسال ۲۰۰۱ میلادی وقتی آمریکا از گروه طالبان خواستار تحویلدهی رهبر این گروه به آن کشور شد طالبان از این خواست آمریکا سرباز زد و نتوانست دست پیر و خیرخواه شان را گاز بگیرد و اکنون که پس از بیست سال دوباره این گروه به قدرت رسیده است به جامعه جهانی قول همکاری و مبارزه با شبکه القاعده و گروه تروریستی را داده است مشروط به کسب مشروعیت بینالمللی از سوی کشورهای جهان، اما طالبان با چه ابزار و قاعده و قانون علیه این گروه مبارزه خواهند کرد.
مخرج مشترک و گروپ خون طالبان و القاعده و داعش یکی است "مبارزه علیه ارزشهای غربی" داعیه سیاسی هر سه گروه همواره این موضوع بوده است آنچه را که طالبان برای مشروعیت جنگی خویش در کشور توجیه میکرد ترویج غربگرایی و مولفههای آن بود که سالها علیه آن انتحار و قتل عام کردند و مردم را زیر بمبهای جاسازی شده شان به قتل رساندند.
اکنون طالبان زیر فشارهای بینالمللی است و به دلیل این فشارها اندک از موضعگیریهای سخت شان کاسته است، اجازه کار به زنان، حضور زن در کابینه که تشکیل خواهد داد، حضور دختران در دانشگاهها و مکاتب از منظر موقفهای قبلی طالبان که علیه حکومتهای قبلی میجنگیدند خلاف آن است و به این دلیل داعش به اصطلاح گفته است بر ضد طالبان خواهد جنگید و این حکومت شان اسلامی نیست.
اکنون به ظاهر طعم و لذت قدرت، حس ذایقه سابق طالبان را تغییر داده است و در ظاهر تلاش دارند که اصلیت خشن و خونخوار شان متفاوت جلوه نمایند ۔ ولی ماهیت آنان حتی با شعارهای گذشته شان تغییری پیدا نخواهد کرد. این گروه به ظاهر از پاکسازی "طالبان نا اهل"از صفوف شان خبر دادند و گفته اند آن دسته افراد که خلاف اصطلاح اصول این گروه عمل می کنند را اخراج خواهند کرد که در صداقت گفتار آنان در این مورد جایی شک و تردید بسیار وجود دارد.
هرگاه طالبان به این گفتار خویش عمل و این حصول خود را خشونتزدایی تعریف کنند کسی در صفوف رهبری و نظامی آنان باقی نخواهد ماند. در گروه طالبان مگر کسی خالی از سابقهای خشونت وجود دارد؟ برخی کسان در غرب و اخیر کشورهای همسایه هر کدام مهرههای خودشان را واجد شرایط و خالی از خشونت میخواهند معرفی کنند. ولی در حقیقت گروهی طالبان از بدو تاسیس تا کنون فقط و فقط خشونت است و در این گروه ظرفیت حضور فردی خالی از خشونت هیچگاهی وجود نداشته است. آنچه مشخص است طالبان نه توان مبارزه با خشونت و تروریست را دارند و نه هم اراده جنگ را،پس از به قدرت رسیدن رهبران طالبان اکنون این تنها تکنیک عوض شده است که در ظاهر بنام داعش اهداف و آرمان های ایدیولوژیکی دو دهه گذشته طالبان را دنبال می کنند این درست است که رهبران گروه طالبان در ارگ ظاهر و چهره نرمتر حرف میزنند ولی اکثریت نه بلکه تمام آنان و صدفیصد بدنه نیروهای جنگی طالبان به این عقیده هستند که در طول بیست سال گذشته برای این هدف مبارزه نکرده بودند که حالا و بعد از تصرف کل افغانستان از آرمانهای که در کوهها دنبال می کردند، فاصله بگیرند و دست بردارند و بر علاوه باعث شکاف و شقاق در بین صفوف خویش شوند.
تظاهر نرم و انعطافپذیری رهبران طالبان بابت فریب جهان و کسب مشروعیت و امکانات مادی است و هیچگونه تناقض در رفتاری عملی و استراتیژی طالب بین بالا دست و فرو دست وجود ندارد. بنابرین دلخوشی در این زمینه نتیجه بسیار ویران کننده برای جامعه جهانی و مردم افغانستان در پی خواهد داشت و توپ برنده را در میدان طالب و داعش و در کل تروریزم بینالمللی و کشورهای همسو با آنان میاندازند تا تمام ظرفیتهای مبارزه علیه تروریسم و گروهی کشورهای همراه با آنانرا که چهره آنان بیشتر آفتابی گردیده را در منطقه و خاورمیانه ضرب صفر کنند.