محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

هزاره‌ها و بیست‌سال جمهوریت؛ هم‌گام با سقوط، همراه با خطر، اما دور از روحیه‌ی هم‌کاری ـ مجله‌ی اورال هزاره‌ها و بیست‌سال جمهوریت؛ هم‌گام با سقوط، همراه با خطر، اما دور از روحیه‌ی هم‌کاری ـ مجله‌ی اورال

هزاره‌ها و بیست‌سال جمهوریت؛ هم‌گام با سقوط، همراه با خطر، اما دور از روحیه‌ی هم‌کاری ـ مجله‌ی اورال

قسمت چهاردهم
پس از عقب‌‌نشینی «تاکتیکی» کماندوهای دولتی از ولسوالی بهسود و ناکامی عملیات دستگیری علی‌پور، شکست جمهوریت رفته‌رفته عملن نمایان می‌شد. در آخرین روزهایی‌که کماندوهای اردوی ملی در ولسوالی بهسود در ولایت میدان‌وردک بودند، دبدبه‌ی سرکوب افراد مسلح غیر مسوول که علی‌پور نیز یکی از آنها بود،کم‌کم فروکش می‌کرد و جایش را برای نگرانی‌های جدید می‌داد. آن روزها گزارش‌های تایید ناشده از معامله‌ی زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی ویژه‌ی امریکا در امور صلح افغانستان، با طالبان مبنی بر سقوط جمهوریت و طرح تشکیل حکومت موقت به گوش می‌رسید که ظاهرن اشرف‌غنی با هیچ‌یک از طرح‌های ارایه‌شده موافقت نمی‌کرد. بحث‌هایی وجود داشت که اشرف‌غنی تاکید داشت تا دوره‌ی دوم ریاست‌‌جمهوری‌اش به پایان برسد و پس از آن با برگزاری انتخابات قدرت از او به جانشین‌اش به صورت مسالمت‌آمیز انتقال یابد؛ اما وضعیت بدتر از آن‌چیزی بود که با خودش سبک‌وسنگین می‌کرد. در کنار آن هزاره‌ها به عنوان پشتی‌بان‌های بدون توقعِ جمهوریت، نه از اشرف‌غنی دل‌خوشی داشتند و نه به تغییر نظام با چشم امید نگاه می‌کردند. از سویی آمدن طالبان و سقوط نظام به آن زودی‌ها که اتفاق افتاد، متصور نبود.
سقوط پی‌هم ولسوالی‌ها توسط طالبان و تسلیم شدن بی‌قیدوشرط نیروهای دولتی به طالبان، زنگ‌خطری را می‌نواخت که باید آمادگی‌های لازم گرفته می‌شد؛ اما چون سیاست‌مداران هزاره در متن سیاست ارگ و زلمی‌خلیل‌زاد نبودند، نه تنها پیش از پیش آمادگی‌های لازم را برای روبه‌رو شدن با یک تغییر 180 درجه‌ای نداشتند؛ بل با دروغ‌های جمهوریت سه‌نفره هم‌چنان آرام بودند. از سویی سقوط نظام به اندازه‌ای غیرمترقبه و دور از انتظار اتفاق افتاد که حتا نزدیک‌ترین افراد به اشرف‌غنی از آن آگاهی نداشتند. در زمان سقوط، امرالله صالح معاون اول ریاست‌جمهوری دقیق نمی‌دانست چه زمانی اشرف‌غنی فرار می‌کند، سرور دانش معاون دوم ریاست‌جمهوری تا آخرین لحظه‌ای‌که همه از ارگ فرار نکرده‌بودند، نمی‌دانست به کجا باید فرار کند. مردم هم‌چنان چشم به راه طالبان در کابل نبودند. هرچند طالبان در کم‌تر از یک‌ماه از سقوط دادن ولسوالی‌ها و شماری از ولایت‌ها، پشت دروازه‌های کابل رسیده‌بودند. طالبان وقتی پشت دروازه‌های کابل رسیدند، گفتند که بنا بر توافقی که آنان با خلیل‌زاد دارند، به زودی‌ها وارد کابل نمی‌شوند؛ اما فرار ناگهانی اشرف‌غنی و دو همراه رازدار او، همه‌چیز را در حالت اضطرار قرار داد. پیش از وارد شدن طالبان به شهر کابل، شماری در مناطق اطراف کابل، دست به اغتشاش و چپاول خانه‌های مردم زدند و می‌گفتند که طالب‌اند. طالبان پس از چند ساعت انتظار پشت دروازه‌های کابل، به نیروهایش دستور ورود به شهر کابل را دادند و عده‌ای شام 24 اسد 1400 به عنوان اولین گروه به ارگ ریاست جمهوری داخل شدند.

در شب نخست فرار غنی از کابل، نه تنها دروازه‌های ارگ ریاست‌جمهوری باز بود، بل دروازه‌های میدان هوایی بین‌المللی کابل نیز باز بود؛ اما هیچ هواپیمایی وجود نداشت که کسی را به خارج از افغانستان انتقال دهد. پیش از فرار غنی، امریکا و شماری از کشورهای دیگر اقدام به خارج کردن کارمندان سفارت‌های‌شان کرده‌بودند و در کنار آن درصدی کمی از هم‌کاران افغانستانی شان را نیز خارج کرده‌بودند. پس از جابه‌جا شدن طالبان در ارگ و فرودآمدن چندین پروند هواپیما در میدان هوایی کابل، مردم به صورت سرسام‌آور به میدان هوایی کابل هجوم آوردند. این‌بار نه تنها دروازه‌های میدان هوایی کابل باز نبود، بل توسط نیروهای خارجی و طالبان به شدت کنترول می‌شدند. هجوم سیل‌آسای مردم نه تنها باعث زیر پاشدن و کشته شدن چندین‌نفر در اطراف میدان هوایی کابل شد، بل در ششمین روز از حضور میلیونی مردم، پس از هشدار امریکا مبنی بر حمله‌ی تروریستی در میدان هوایی کابل، بیش از صد نفر طعمه‌ی انفجار شد و نزدیک به هزار نفر زخم برداشتند. وضعیت در میدان هوایی کابل به حدی غم‌انگیز و وحشت‌ناک بود که اکثر خانواده‌ها بچه‌های‌شان را به دیگران تسلیم می‌کردند و دوباره یا نمی‌توانستند سراغ کودکان شان را بگیرند و یا هم عمدن بچه‌های‌شان را در میدان هوایی کابل رها می‌کردند.

هزاره‌ها در این هل‌هله هم‌چنان نقطه‌ی عطفی در تغییر نظام به شمار می‌رفتند. چون هم مدافع راستین جمهوریت بودند و هم سابقه‌ی درخشان در مواجهه با طالبان نداشتند. طالبان در اولین دور استقرار شان با هزاره‌ها هرگز نساختند و آنان را در مذیقه‌های گوناگونی قرار ‌دادند. این‌بار جدا از کارمندان درجه‌اول دولتی و هم‌کاران موسسه‌های خارجی در افغانستان، هزاره‌ها به عنوان آسیب‌پذیرترین قشر اجتماعی عملن با خطر روبه‌رو بودند. پیش از این نیز شماری از کشورها از جمله کانادا از کشتار سیستماتیک هزاره‌ها انتقاد کرده‌بود و گفته بود که از اقلیت‌های قومی در افغانستان دفاع خواهد کرد. اما در زمان پروسه‌ی انتقال نه تنها هزاره‌ها به عنوان قشر آسیب‌پذیر مورد توجه قرار نگرفت، بل در آغازین روزهای وضعیت ناگوار در میدان هوایی کابل، هرکه به هر نحوی می‌توانست خود را از کشور خارج می‌کرد. گفته می‌شود عده‌ای با بیل برق به عنوان سند هم‌کاری با موسسه‌های خارجی از کشور خارج شدند، عده‌ای هم بدون بررسی اسناد برای خروج خود را به هواپیما رساند و از کشور خارج شدند. در تراژیدی‌ترین روی‌داد، چند‌نفر که خود را در بیرون هواپیما چسبانده‌بودند، پس از افتادن به زمین به زندگی شان خاتمه دادند.
پس از این‌که روند انتقال کمی سازمان‌یافته‌تر شد و برای عده‌ای از سوی کشورهای گوناگون سند خروج از افغانستان توسط ایمیل ارسال می‌شد، هزاره‌ها هم‌چنان نتوانستند از آن به صورت همه‌جانبه استفاده کنند. در جدی‌ترین موردها، آنانی‌که سند خروج از کشورهای خارجی در ایمیل شان دریافت کرده‌بودند، حتا از ارایه‌ی معلومات به دیگران خود داری می‌کردند و حاضر نبودند که از چگونگی دریافت چنین سندی برای دیگران بگویند و یا هم برای ارایه‌ی درخواست دیگران را رهنمایی کنند. در کنار آن، کشورهایی‌که از هم‌کاران درجه‌اول افغانستانی شان فهرست افراد واجد شرایط برای خروج خواسته بودند، این افراد حتا در تکمیل کردن فهرست افراد آسیب‌پذیر نیز با ترس و بیم عمل کردند. به عنوان نمونه، کسانی‌که سابقه‌ی هم‌کاری با کشورهای نیوزلند، هالند و ... را داشتند و از آنان خواسته بودند که فهرست اعضای خانواده، افراد آسیب‌پذیر و هم‌کاران شان را قبل از خروج از افغانستان برای آنان بفرستند، آنان حاضر نشده بودند با وجود تکمیل نشدن فهرست، کسی دیگر را در شمار افراد آسیب‌پذیر به کشورهای یاد شده اضافه کنند. هرگاه نزدیکان آنان اسرار می‌کردند که اسم‌شان را در فهرست اضافه کنند، می‌گفتند که «کار خود ما با مشکل روبه‌رو می‌شود.»

بر اساس گزارش‌ها، با وجود ممانعت طالبان و شماری از کارمندان دولت جمهوری با هزاره‌ها در میدان هوایی کابل، خود هزاره‌ها هم‌چنان با هم‌دیگر همکاری نداشتند. گفته می‌شود غیر هزاره‌هایی که تنها یک ایمیل برای یک فرد دریافت کرده‌بودند، تمامی اعضای خانواده و شماری از بستگان‌شان را به خارج انتقال دادند؛ اما هزاره‌ها با وجود گنجایش درج نام آنان در فهرست‌ها، بازهم حاضر نبودند که کسی را با خود همراه کنند. هم‌چنان باید اضافه شود، آنانی‌که به عنوان گروه‌های اول و مسوول بعضی از موسسه‌های داخلی که به حمایت کشورهای خارجی فعالیت داشتند، خارج شده‌بودند، نه تنها با همکاران‌ بازمانده‌ی شان همکاری نکردند، بل در جدی‌ترین موردها، آنان را به خاموشی در داخل کشور وا می‌داشتند و...
هزاره‌هایی‌که از کشور خارج شدند، نه تنها در ترس و واهمه کشور را ترک کردند، بل حس مسوولیت‌پذیری در قبال سرنوشت هم‌نوعان شان نیز به صفر نزدیک شده بود. هیچ دلیلی وجود نداشت، آنانی‌که می‌توانستند با نزدیکان‌‎شان هم‌کاری کنند، هم‌کاری نکردند. بنابراین در حال حاضر نه تنها با آرامش خاطر در خارج به سر می‌برند، بل وجدان‌شان در قبال افراد واقعن متضرر باید به تحلیل رفته باشد. اما این همه‌ی ماجرا نیست. آنانی‌که خیر هزاره‌ها را در خارج از افغانستان پیش‌بینی می‌کنند، می‌توانند همانند غیر هزاره‌ها برای مردم شان در کشورهای خارج لابی‌گری کنند. زمینه‌ی خروج شان را فراهم کنند و از ظلم‌هایی‌که بر هزاره‌ها در طول بیست‌سال جمهوریت رفته‌است و خطرهایی‌که زندگی آنان را زیر پرچم امارت اسلامی تهدید می‌کند، بگویند و از کشورهای خارجی برای حمایت از هزاره‌ها خواهان کمک شوند.

مطالب بیشتری در این بخش