_23488.jpeg)
_23488.jpeg)
افغانستان و پاکستان؛ مروری بر گذشتهی تاریخی دو کشور همسایه (قسمت دوم) ـ مجلهی اورال
بعد از امضای معاهدهی مرزی دیورند، منطقهی آنسوی خط مرزی که «پشتونستان» خوانده میشود، همواره مورد منازعه بوده است. بعد از استقلال هندوستان از انگلستان و جدایی پاکستان از هندوستان، این منازعه شدت بیشتری یافت؛ زیرا دولت افغانستان مدعی بود که پشتونستان بخشی از خاک افغانستان است و باید به این کشور ملحق گردد. این تنشها در سال ۱۳۲۶ ش، زمانی که پاکستان خواستار عضویت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گردید، تشدید شد؛ زیرا حسین عزیز نمایندهی افغانستان در سازمان ملل، تنها رأی مخالف را به صندوق انداخت و اظهار داشت که: نمیتوانیم ولایتهای شمالغربی پاکستان (پشتونستان) را بهعنوان بخشی از خاک پاکستان به شمار آوریم و باید به مردم آن منطقه حق تعیین سرنوشت داده شود. به دنبال این تنشها، مجلس افغانستان در سال ۱۳۲۸ ش، الغای معاهدههای قبلی افغانستان با سایر کشورها ازجمله معاهدهی مرزی دیورند را، اعلان کرد.
در سال ۱۳۳۲ ش، سردار محمد داوود، صدراعظم وقت افغانستان بیانیهای پرشوری را خطاب به مردم افغانستان صادر کرد و در آن بیانیه تأکید داشت که به هیچ صورت مناطق پشتونستان بخشی از خاک پاکستان نیست و این مناطق، باید به کشور افغانستان ضمیمه گردد. سردار محمد داوود که در سال ۱۳۵۲ ش، با کمک افسران طرفدار شوروی علیه محمدظاهرشاه کودتا کرد و خود را رئیسجمهور افغانستان معرفی نمود، در نخستین نطق رادیویی خود بار دیگر، بر مسئلهی پشتونستان و الحاق آن به خاک افغانستان تأکید و این امر را یکی از اصلیترین سیاست دولت خود اعلان کرد. او در ضمن اینکه از شورشیان بلوچ پاکستان با پول و اسلحه حمایت میکرد، مردم ایالت سرحد و بلوچستان را نیز به قیام مسلّحانه علیه دولت پاکستان تشویق مینمود.
اقدامات داوود خان، دولتمردان پاکستان را به این نتیجه رساند که اگر افغانستان آرام، باثبات، متحد و دارای یک حکومت مقتدر باشد، هرگز از ادعای خود بر پشتونستان دست بر نخواهند داشت؛ لذا پاکستان تمام تلاش و توان خود را در جهت ناامنی و ایجاد تنشهای قومی و مذهبی در افغانستان، به کار میگرفت. بعد از کودتای کمونیستی ۱۳۵۷ ش، در افغانستان و آغاز جنگهای داخلی در این کشور، و استقرار رهبران مجاهدین در پاکستان، زمینهی دخالت تفرقهافکنانهی پاکستان در افغانستان، بیشازپیش فراهم گردید.
زمانی که جهاد علیه رژیم کمونیستیِ کابل و ارتش سرخ در افغانستان آغاز گردید، کشور پاکستان، به دلیل کودتای جنرال ضیاءالحق، در یک انزوای سیاسی و بینالمللی قرار داشت. امّا به برکت جهاد افغانستان و استقرار گروههای جهادی در این کشور، درهای کشورهای جهان به روی رژیم نظامی پاکستان باز شد و این کشور مسئولیت تقسیم و توزیع سلاحها و کمکهای بینالمللی، بهویژه ایالاتمتحدهی آمریکا را به مجاهدان افغانستان بر عهده گرفت.
رژیم نظامیِ اسلامآباد، با به دست آوردن این موقعیت طلایی، به این فکر افتاد، که پیش از آنکه مجاهدین افغانستان را به سلاحهای پیشرفته مجهّز کند، زرادخانهها و انبارهای اسلحهی پاکستان را غنی بسازد. جرج آرنی، در این زمینه مینویسد: «در ماههای پیش از تجاوز شوروی به افغانستان، کمک پاکستان به گروههای مقاومت افغانستان در پیشاور، در مقایسه با فعالیتهای چریکی خودجوش در داخل افغانستان، از اهمیت کمتری برخوردار بود؛ زیرا سلاحهایی که پاکستان در اختیار مجاهدین مستقر در پیشاور قرار میداد، سلاحهای قدیمی پاکستانی بود، امّا خود پاکستان زرادخانههای خود را انباشته از سلاحهای پیشرفتهی چینایی ساخت که با پول سعودی و امارات متحدهی عربی، برای مجاهدین خریداری میگردید».
پاکستان برای پیش بُرد اهداف خود در آیندهی افغانستان، از میان رهبران و سران احزاب جهادی، بیشترین سرمایهگذاری را روی گلبدین حکمتیار انجام میداد، به همین دلیل بیشترین کمکهای بینالمللی توسط سازمان استخباراتیِ پاکستان در اختیار حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، قرار میگرفت. در واپسین روزهای حیات حکومت کمونیستیِ افغانستان، طرح کودتای حزب اسلامیِ حکمتیار با همکاری جناح خلقی در دولت دکتر نجیبالله، که از سوی نظامیان پاکستانی نیز حمایت میشد به نتیجهای نرسید و نیروهای این حزب که با کمک افسران پشتون، نقاط حساس و استراتژیک کابل را تصرف نموده بودند، در مدّت سه روز بهوسیلهی نیروهای احمدشاه مسعود و جنرال دوستم، از کابل بیرون رانده شدند و تلاشهای پاکستان برای به قدرت رساندن مهرهی موردنظرش بهجایی نرسید.
ادامه دارد.....