

سفر در زمان؛ شکردخت جعفری از کوهپایههای دایکندی چگونه به دانشگاه ساری در انگلستان رسید؟
خانم شکردخت جعفری، به عنوان دانشمند زن هزاره، اهل افغانستان، موفق شد چندی پیش دومین اختراع علمی خود را در اتحادیهی اروپا به ثبت برساند. این اختراع که برای «اندازهگیری سهبعدی دوز اشعهی درمان سرطان» است، سرانجام پس از دوسال، در اتحادیهی اروپا به ثبت رسیدهاست. خانم جعفری در مورد کارکرد این اختراع عملی میگوید که «با استفاده از این دوزسنج که به وسیله مهرههای ساده شیشهای ساخته شده، میتوان میزان اشعهای که بیماران سرطانی در زمان رادیوتراپی دریافت میکنند، با دقت بسیار بالا و در بازهی زمانی مناسب اندازهگیری کرد. خانم جعفری این اختراعش را که ادامهی کار اختراع قبلیاش در مورد «دوزسنج پرتو درمانی سرطان» عنوان میکند، اضافه میکند که سه سال پیش برای ثبت آن اقدام کرده که به تازگی پس از بررسی و میزان کارایی آن روی بیماران سرطانی در شفاخانههای بریتانیا و کشورهای دیگر در اتحادیهی اروپا ثبت شده است.
مجلهی اورال از خانم شکردخت جعفری به عنوان الگوی مناسب مهاجرت و پیگیر و خستگیناپذیر در هدفهای بزرگ انسانی در عالم مهاجرت یاد میکند و سفر زندگی ایشان را از محل تولد تا ثبت دومین اثر معتبر عملی در بخش تداوی بیماری سرطان در جهان را دنبال میکند.
خانم شکردخت جعفری همراه با خانوادهاش، مثل اکثر مردم افغانستان، از جنگها فرار کردند و نخست صرف به هدف زندهماندن مجبور شدند کشور را ترک کنند و در عالم مهاجرت از مزایایی که در کشورهای دوم مهیا بودند، استفاده کردند و به آنچه که آرزو داشتند رسیدند. هرچند این سفر مایهی سختی و روزهای سیاه برای خانم جعفری بودهاست؛ اما او از هر وضعیتی که با آن روبهرو شدهاست، الهام گرفته و برای پیشرفت و نزدیک شدن به هدف اصلی زندگیاش استفاده کردهاست. از این جهت مجلهی اورال او را به عنوان الگوی مناسب مهاجرت قدردانی میکند و امیدوار است، درنگی بر رویاها و هدفهای مخاطبانی که مجبور شدند به گوشهوکنار دنیا، به خصوص کشورهایی با امکانات پیشرفته و زمینههای مساعد علمی برسند، باشند تا برای پربار شدن تخصص و بالابردن پرستیج علمی جامعه کمک شایانی بکنند.
خانم جعفری در سال 1356ش. در قریهی «ارلِ» ولسوالی سنگتخت-بندر در ولایت دایکندی متولد شده است. او که با سختیهای زندگی در کوهپایههای دایکندی تازه میرفت آشنا شود، جنگ شوروی در افغانستان شدت میگیرد و چون در آن زمان مکتب وجود نداشته و پدرش در خانه به کودکان در قریه درس میدادهاست، تحت تعقیب بوده و مجبور بوده برای نجات جانش، شبها در کوهها پنهان شود. پس از آن جنگهای تنظیمی، وضعیت را برای خانوادهی شکردخت تنگ میکند و در صورتیکه او فقط شش سال داشتهاست پدرش مجبور میشود از محل زندگی شان به طرف ایران کوچ کنند. شکردخت در مصاحبه با رسانهها گفتهاست که به خوبی از زندگی و خاطرههای کودکی در روستای ارل در ذهن ندارد؛ اما میگوید وقتی شش ساله بوده، خاطرات فرار و مسیر پرخموپیچ راه قاچاقی را در ذهن دارد: «کورهراهها، کوهها و درههای بیشماری را پیاده میرفتیم. در مسیر راه خبر میرسید که فلان قریه مثلا نیروهای شوروی است نباید برویم و راه بند است. روزها و شبها در کوهها میماندیم. خواهر کوچکم سخت مریض شد و کسی و چیزی نبود که به دادش برسد و سرانجام جانش را از دست داد. در بین راه شاهد مرگ خیلیها بودیم اکثر کودکان خردسال و کهنسالان نتوانستند دوام بیاورند. اول بهار 1362 حرکت کرده بودیم و در شروع خزان سر مرز ایران در مرز استان زابلِ ایران رسیدیم. حالا که یادم میآید از فراه و از دشتهای سوزان آن عبور کرده بودیم. یادم میآید که در فراه در فاصلهی یک روز مانده در مرز ایران، ما یکماه مکمل در یک مکتبخانه زندگی کردیم که مردان میرفتند از قریهها نان خشک جمع میکردند، فصل تربوز بود و همهی ما نان و تربوز را با هم میخوردیم.
شکردخت پس از تحمل مشقتهای سفر و پیادهروی با پاهای کوچکاش، سرانجام همراه با خانوادهاش پس از ماهها به ایران میرسند و در آنجا در پهلوی سختیهای مهاجرت و ناآشنایی با محیط، فرهنگ و رفتار آدمهای جدید در یک کشور جدید، از مزیتهای ایران در آن زمان بهرهمند میشوند. شکردخت میگوید که چون در آن سالها در ایران به مهاجران کارت اقامت توزیع میشدهاست، او از این فرصت استفاده کرده، شامل مدرسه/مکتب در ایران میشود. او میگوید که چون دانشآموز درسخوانی بوده، از سوی آموزگارانش همیشه مورد تشویق قرار میگرفته است. او که خاطرهی نجات معجزهآسایش در سن 9 ماهگی پس از سهروز بیهوشی از بیماری «سرخک» در ولسوالی سنگتخت-بندر ولایت دایکندی را از زبان پدرش بازگو میکند، میگوید که پس از آن آرزو داشتهاست که داکتر شود و روزی دوباره به قریهی شان برگردد و تمامی کودکان آلوده به مرض سرخک را واکسین کند.
شکردخت وقتی شامل مدرسه میشود، پس از ختم دورههای ابتدایی و متوسطه، طبق توافق میانفامیلی که از زمان کودکی او انجام شدهبود، مجبور بوده که ترک درس و مدرسه کند و به ازدواج تن دهد. این توافق قبلی و بدون رضایت او باعث میشود که نارضایتی خود از ازدواج زودهنگام را نشان دهد و دوباره سر کلاس و درس برگردد. او پس ختم دورهی لیسه بنابر مشکلاتی که وجود داشته، نمیتوانسته آمادگی کانکور بخواند و از همینرو مجبور بوده، شبها با چراغ «موشک» که خودش از شیشهی شربت ساخته بوده از تنها یک اتاقی که یک فامیل 8 نفری در عالم مهاجرت در آن زندگی میکرده، بیرون شود، در صحن حویلی و یا حمام برود، درس بخواند تا برای امتحان کانکور آماده شود. او که چون مهاجر بوده، میتوانسته از تمامی دانشگاههای معتبر ایران، فقط شش دانشگاه را انتخاب کند که با اینوجود شانس راهیابی او به رشتهی طب را پایین میآوردهاست. او در سال 1375ش. به صورت پنهانی در دو مرحلهی امتحان کانکور به صورت پنهانی شرکت میکند و با وجودیکه نمیتواند به رشتهی دلخواهش راهیابد، اما تنها دانشآموزی بوده که از میان ایرانیها و افغانستانیها در یک کلاس/صنف به دانشگاه راهیافتهبود. خانم شکردخت در رشتهی «تکنولوژی رادیولوژی» ابتدا در مقطع کاردانی(فوق دیپلم) در دانشگاه علوم پزشکی تهران و بعد پس از کامیابی در کانکور بعدی ادامهی همین رشته را در مقطع لیسانس(کارشناسی) در دانشگاه تبریز تمام میکند. او که دو امتحان کانکور را به صورت پنهانی سپری میکند، پس از موفقیتاش در دانشگاه، دیدگاه خانواده نسبت به تحصیل خانمها را نیز تغییر میدهد. او میگوید که پس از آن نه تنها خانواده مشوق دختران برای ادامهی تحصیل آنان شدند، بل تمامی نزدیکان و خویشاوندانشان به دختران شان اجازه دادند که ادامهی تحصیل دهند. خانم شکردخت پس از ختم دورهی کارشناسی در رشتهی تکنولوژی رادیولوژی به سمت «فزیک طبی» رهنمون شدهاست.
خانم شکردخت پس از ختم دورهی تحصیلات در ایران، همزمان با اولین شکست طالبان در افغانستان، دوباره به افغانستان برمیگردد و از آن به عنوان یکی از آرزوهای تحققیافتهاش یاد میکند. او میگوید که پس از ورود به افغانستان به وزارت امور زنان برای احراز بست کاری در بخش صحی مراجعه میکند و پس از استقبال گرم مسوولان درجهاول آن وزارت، سپس توسط آمر اداری رد میشود و نمیتواند بستی که در آن فورم کاری پر کردهبود، به دست بیاورد. خانم جعفری سرانجام به دانشگاه طبی کابل که در آن زمان به انستیتیوت طبی کابل مشهور بود، مراجعه میکند. وی پس از 9 ماه رفتوآمد و بروکراسی موجود و مخالفتهای کادر علمی در آن دانشگاه، به عنوان نامزد «پوهیالی» وارد کادر علمی دانشگاه طبی کابل میشود. او همچنان پس از یکسال به رتبهی علمی پوهیالی میرسد و پس از آن به عنوان «پوهنیار» وارد دیپارتمنت رادیولوژی دانشگاه طبی کابل میشود. خانم شکردخت جعفری همزمان با تدریس در دانشگاه طبی کابل در شفاخانهی «فرانسویها» (FMIC) از سال 2005 تا 2010 بهعنوان سوپروایزر دیپارتمنت رادیولوژی نیز کار میکند. خانم جعفری همزمان با اين شغلها، عضويت هيات انرژي اتمي افغانستان را داشتهاست و در مسودهی قانون این کمیسیون هم نقش به سزایی ایفا کردهاست. او در آن زمان كوشش فراوانی بر قانونمند کردن ماشینهای «ایکس-ری» انجام دادهاست، تا شرايط نگهداری و کار این ماشینها در افغانستان استندردسازی شود.
او همچنین نمايندهی (کانترپارت) وزارت تحصيلات عالي افغانستان در سازمان بينالمللي انرژي اتمي نیز بودهاست که مسووليت پروژهی بازسازی بخش راديوتراپي شفاخانهی علیآباد دانشگاه طبی کابل را از سال 2008 تا 2012 برعهده داشتهاست. خانم جعفری در مدت کارش در دانشگاه طبی کابل، در اصلاح کریکلوم درسی و وارد ساختن مضامین جدید رادیولوژی در دانشگاه طبی کابل نقش بزرگی داشتهاست و همراه با آن بهعنوان استاد بیوفیزیک در دانشگاه خصوصی چراغ نیز تدریس کردهاست.
خانم شکردخت جعفری، در سال 1389 ش. برابر با سال 2010 م. توسط یک بورسیهی تحصیلی از سوی سازمان بینالمللی انرژی اتمی برای گذراندن دورهی ماستری در رشتهی «مدیکالفیزیک» در دانشگاه ساری (University of Surrey) عازم کشور انگلستان میشود. او از مقطع ماستری به درجهی عالی فارغالتحصیل میشود و پس از آن 10 ماه دورهی عملی «فیزیک طبی» را در شفاخانهی «رویالساری گیلدفورد» پشت سر میگذارد. همزمان با این از طرف دانشگاه برای گذراندن دورهی دکترا برای وی بورسیه پیشنهاد میشود، که در آن سال از بین دو هزار دانشجو، صرف به چهار دانشجو بورسیهی دورهی دکترا را اهدا میکنند؛ اما نه به صورت کامل، بل صورت نیمه که نصف هزینههای تحصیل به دوش خود دانشجو بودهاست. خانم جعفری با وجود هزینهی بالای تحصیل سرانجام با کمک همسر و فرزندانش روی درس خواندن در مقطع دکترا تمرکز میکند و در کنار کار نیمهوقت در یک شفاخانه، بعد از یک سال شامل بورس «بنياد شلوم برجر» (Schlumberger Foundation) میشود که موفق میشود آن را ادامه دهد و تحقیق روی پروژهی «بهبود روش پرتودرمانی بیماران سرطانی و یافتن راهحلی مناسب برای بالا بردن دقت و صحت اندازهگیری اشعه در داخل بدن مریض» را به پایان میرساند و سرانجام در ماه جون سال 2015 از پایاننامهی دکترایش با درجهی اعلی، در کمتر از سه سال دفاع میکند.
خانم جعفری در سال 2013م. از طرف دانشگاه ساری و وزارت تحصیلات عالی افغانستان بهعنوان مخترع وسیله یا دستگاه جدید درمان سرطان اعلام میشود. خانم جعفری در مورد این اختراعش میگوید که «پرتودرمانی بخشی از برنامهی درمانی بیماران سرطانی است که هدف از آن استفاده از اشعه برای از بینبردن سلولهای سرطانی است؛ طوری که اشعه را فقط باید به ناحیهی سرطانی محدودشده باید تاباند تا بافتهای سالم اطراف تودههای سرطانی صدمه نبیند. اما در زمان پرتودرمانی، از اشعههایی استفاده میشود که قابل دید نیست و تمرکز و اندازهگیری آن بسیار مشکل است. برای همین اغلب اوقات در حین درمان یا سبب آسیب سایر بافتها میشود و یا اینکه به مقدار صحیح به غدهی سرطانی مریض اشعه داده نمیشود. من در پروژهی تحقیقاتیام با استفاده از مهرههای شیشهیی بسیار کوچک (یک میلیمتری) و ارزان قیمت، وسیلهیی را ابداع کردم که میتوان این وسیله را در محل تحت درمان کار گذاشت و از میزان و گسترش اشعه به ناحیهی سرطانی و بافتهای اطراف اطلاع حاصل و سپس هرگونه خطای موجود را برای جلسات بعدی درمانی تصحیح کرد.»
خانم جعفری وقتی متوجه میشود که 51 درصد مریضان پرتو درمانی از عوارض جانبی رنج میبرند، یافتن راهحل خواب از چشمان او میرباید. او تلاش میکند که تا هم کارایی وسیلهی پرتوی درمانی دقیق و بالا باشد و هم از وسایل ارزان قیمت ساخته شود که امکان استفاده از آن در افغانستان وجود داشته باشد. خانم جعفری پس از مطالعات گسترده در این بخش، کارش را بر اساس نظریهی «پروفیسور دیوید برادلی (David Bradley) استوار میکند و از بافتن شیشههای کوچک در ساختن گردنبند در دوران نوجوانیاش برای امرار معاش الهام میگیرد. خانم جعفری با این کار، ایدهی اولیهای به دست میآرود که از این دانههای ارزان برای ایجاد دوزیمتر تیال (ترمولومینسنت thermos-luminescent) استفاده کند. وقتی که این نظریه در لابراتوار مورد آزمایش قرار میگیرد، درمییابد که نهتنها دانههای شیشهای بسیار ارزانتر از دوزیمترهای متعارف هستند بلکه آنها عملکرد بهمراتب بهتری در طیف وسیعی از پارامترها نیز ارایه میکند. بدین ترتیب با ساختن آرایهای از این مهرهها که بهطور ردیفی قرار میگرفتند، طرح ساخت دوزیمتری از سوی خانم جعفری داده میشود که میتواند وارد بدن شود و از مقدار و گسترش اشعه هم در غدهی سرطانی و هم انساج سالم اطراف اطلاعات دهد.
خانم جعفری در مورد مزیت این اختراعش میگوید که «در روشهای قبلی دوزیمتری که بتواند وارد بدن مریض شود وجود نداشت و فقط دوزیمترهایی استفاده میشد که روی پوست مریض قرار میگرفت و مقدار اشعه صرفا تخمین زده میشد. دیگر اینکه بسیار هزینهبر بود و فقط در کشورهای پیشرفته و سرمایهدار قابل استفاده است.»
خانم شکردخت جعفری پس از پایان دورهی دکترا بهعنوان محقق در دانشگاه ساری همکاریهایش را ادامه میدهد و تا کنون در حدود 50 اثر علمی نوشته که در معتبرترین مجلههای بینالمللی چاپ شدهاست. ایشان در کنار کارهای تحقیقی، برای دانشجویان دورهی ماستری و دکترا به عنوان استاد رهنما نیز فعالیت و مضمون درسی رادیوبیولوژی را در رشتهی فیزیک طبی دورهی ماستری دانشگاه ساری نیز تدرس میکند.
خانم شکردخت جعفری از سال 2010 م. تا کنون به خوبی توانستهاست از مزیتهای امکانات پیشرفته در انگلستان استفاده کند. او در حال حاضر نه تنها به عنوان یک دانشمند در سراسر دنیا شناخته میشود، بل اختراع او در بخش پرتودرمانی سرطان، خدمت بزرگی برای دنیا به شمار میرود. پس او که توانستهاست انسان مفید برای دنیا باشد، هرکسی میتواند به سهم خودش برای خود و مردم و دنیا کارهای موثر انجام دهد.
اشاره: در این یادداشت، از مصاحبهی نشر شده در ویبسایت روزنامهی اطلاعات روز با خانم شکردخت جعفری در سال 2016 م. نیز استفاده شده است.