محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

ساده‌لوحی در سیاست کفر است؛ اما محب حرف‌های درست می‌زند ـ مجله‌ی اورال ساده‌لوحی در سیاست کفر است؛ اما محب حرف‌های درست می‌زند ـ مجله‌ی اورال

ساده‌لوحی در سیاست کفر است؛ اما محب حرف‌های درست می‌زند ـ مجله‌ی اورال

بعد از سخن‌های فرمایشی وحیدعمر در مورد سقوط جمهوریت، اینک حمدالله محب، مشاور امنیت ملی در حکومت اشرف‌غنی در مصاحبه‌ای با تلویزیون آشنای صدای امریکا در مورد علت‌های سقوط دولت جمهوریت سخن گفته‌است. هرچند این مصاحبه از لحاظ تکنیکی و قواعد ژورنالیستی از سوی گرداننده‌ی برنامه، به شدت ضعیف و غیر مسلکی دنبال شد؛ اما گفته‌های مشاور امنیت ملی دولت پیشین افغانستان، هم‌چنان حامل پیام‌های تامل‌برانگیز است.

جدی‌ترین سخن‌های محب چندین بعد داشت که می‌توان آن‌ها را از منظرهای گوناگون بررسی کرد. حمدالله محب، در این مصاحبه گفت که جمهوریت را خلیل‌زاد با امضای توافق‌نامه‌ی صلح دوحه با طالبان سقوط داد. هم‌چنان در مورد فرار بی‌رویه‌ی غنی گفت که آنها گزارش دریافت کرده‌بودند که طالبان تصمیم داشتند اشرف‌غنی را اعدام کنند. او هم‌چنان اضافه کرد که بزرگ‌ترین ضعف آنان/سران جمهوریت این بوده‌است که نتوانستند در طول بیش از هفت سال حکومت غنی، تعریف واحدی در دفاع از جمهوریت داشته باشند. از دیگر گفته‌های او صرف‌نظر می‌کنیم، صرف به همین سه مورد سخنان آقای محب به عنوان مشاور شورای امنیت دولت غنی می‌پردازیم.

هرچند باید اضافه کنیم که گزارش‌ها از حلقه‎‌ی سه‌نفره‌ی غنی می‌رساند که حمدالله محب به حدی فرد کوته‎‌فکر و دور از بازی‌های پیچیده‌ی سیاسی بوده‌است که نه تنها از نقشه‌های ظریف محمود فضلی، رییس اداره‌ی امور دولت غنی باخبر نبوده و نمی‌توانسته‌است به خوبی سردربیاورد؛ بل‌که هرگز نمی‌توانست در موردکارهای پنهانی فضلی کنکاش و یا تلاش به فهمیدن کند. او نه تنها فرد سیاسی نبوده، بل هرگز به فکر کارهای زیرکانه‌ی سیاسی نیز نبوده است و کاری جز در حد فرمایش‌های معمول در ذهن او جاسازی نمی‌شده‌است و یا به عبارت دیگر، او اصلن آدم سیاسی نبوده و چیزی از سیاست نمی‌فهمیده‌است؛ اما گفته‌های او در این مصاحبه، لایه‌های پنهانی از غنی و سیستم دولت‌داری او افشا می‌کند.

از این مورد که بگذریم، اگر حرف‌های محب در سقوط جمهوریت توسط خلیل‌زاد و امریکا درست باشد، پس چرا غنی به مردم اعلان نکرد که جمهوریت با چنین سرنوشتی گرفتار است و مردم باید آماده‌ی تغییرات احتمالی می‌شدند. از سویی اگر خلیل‌زاد به عنوان نماینده‌ی ویژه‌ی امریکا تصمیم گرفت که دولت افغانستان به طالبان سپرده شود، شماها به عنوان سران دولت چرا به مردم رجوع نکردید؟ احتمال صدق این گفته‌ی محب را در نظر می‌گیریم و فرض را براین می‌گیریم که غنی نه تنها خود و تیمش‌اش در مقابله با مردم خود را می‌دیدند، بل به دنبال تصفیه‌حساب‌های شخصی در دولت بودند. اگر محب یک فرد نفهم و غیر سیاسی بوده و با دعوت غنی از امریکا آمده و سپس مشاور امنیت ملی دولت او شده، چندین سوال اساسی و جدی را در مورد شخص خود غنی برجسته می‌کند.

هم‌چنان مانند محب یک نمونه‌ای دیگر از قباحت سیاسی در دولت غنی نیز وجود داشت: اجمل احمدی، که از امریکا آمد و غنی او را به عنوان رییس بانک مرکزی انتخاب کرد. هرچند بررسی کاکردها و هدف‌های پنهان غنی توسط اجمل احمدی مجال دیگر می‌طلبد؛ اما محب به عنوان مشاور امنیت ملی، اشرف‌غنی را به خوبی معرفی کرده‌است. استناد به نفهمی خود آقای محب و گیرافتادن به نقشه‌های زیرکانه‌ی محمود فضلی، دلیل بزرگی بر واقعیت وجودی اشرف‌غنی به عنوان رییس‌جمهوری دولت افغانستان است؛ این‌که به گفته‌ی ترمپ، «غنی یک شیاد و کلاه‌بردار است».

غنی اگر می‌خواست صداقت خود با مردم را نشان دهد؛ باید می‌گفت که چه نقشه‌هایی در دوحه برای نابودی جمهوریت کشیده می‌شود. این‌که همواره از دفاع جمهوریت در برابر امارت سخن می‌گفت و مردم را در تاریکی نگه‌داشت، نشان می‌دهد که درست پس از آغاز مذاکرات امریکا با طالبان در دوحه، او توسط اجمل احمدی به دنبال دزدی میلیون دالری از دارایی‌های مردم افغانستان بوده است. نگارنده حتم دارد که همین آقای محب، حتا از این مورد هم آگاهی نداشته که چرا فردی مانند خود او به یک‌باره رییس بانک مرکزی می‌شود و به یک‌باره با وجود ردصلاحیت شدن از سوی پارلمان کشور، به کارهای خود ادامه می‌دهد و سپس به یک‌باره دوباره به امریکا بر می‌گردد و... با توجه به تصمیم امریکا بر برچیدن جمهوریت از افغانستان به این نتیجه می‌رسیم که غنی در مدت ۱۸ ماه مذاکرات امریکا با طالبان، صرف نقشه‌ی دزدی‌های خود را تکمیل می‌کرده‌است و بس!

اگر به راستی حرف‌های محب در مورد اعدام غنی توسط طالبان درست باشد، چرا او می‌گوید که قرار بر واگذاری دولت به طالبان از وقت وجود داشته است؟ آنان که می‌خواستند دولت را به طالبان واگذار کنند، چرا از دفاع حرف می‌زدند؟ آن‌وقت که از دفاع می‌گفتند، چرا حالا پس از چهارماه سقوط جمهوریت، مشاور امنیت ملی می‌گوید که نیرو و پولیس از وقت از بین رفته بود؟ این‌که غنی مساله‌ی نجات شخص جان خودش را بهانه‌ی فرار قلم‌داد می‌کند و مشاور امنیت ملی او هم بر این مورد صحه می‌گذارد، باید گفته شود که چرا طالبان با وجود توافق می‌خواست او را اعدام کند؟ نزدیک‌ترین احتمالی که وجود دارد این است که اعدام غنی توسط طالبان از ریشه دروغ است. طالبان اگر داکتر نجیب‌الله را در نخستین دور تسلط شان در افغانستان اعدام کردند، مساله‌های ناشفافی زیاد وجود داشت. نجیب‌الله نه تنها نتوانست از کابل فرار کند، بل به دام طالبان افتاد و تا آخرین مرحله‌ی زندگی خود به خواسته‌های طالبان تمکین نکرد. اما غنی حتا پس از فرار هم اعلان کرد که در آینده می‌خواهد هم‌چنان در افغانستان کار کند. این سخن هرچند در ظاهر شعار سیاسی به نظر برسد؛ اما رگه‌های پنهانی در خود دارد که می‌تواند نشان از یک توافق پنهانی بین غنی و طالبان باشد. اگر غنی با طالبان توافقی پنهانی داشته‌است، چرا باید طالبان او را اعدام کند؟ مگر این‌که با پول‌های که به کمک رییس بانک مرکزی دزیده‌است، از افغانستان بتواند فرار کند.

مساله‌ی دیگری که مورد اعدام غنی توسط طالبان را برجسته می‌کند این است که اگر احتمال کشته‌شدن غنی بالا بوده‌است، هم‌چنان مهر تاییدی بر خیانت و دروغ‌گویی و فریب غنی بر مردم افغانستان است. اما نه توسط طالبان، بل‌که توسط خودی‌ها و اطرافیان غنی که از او بابت تصمیم‌های نا روشن و سیاست‌های فریب و تعصب‎‌گرانه دل‌گیر بودند. اگر غنی فرار کرد و مساله‌ی مرگش را نهایی‌ترین دلیل فرارش قلم‌داد می‌کند، ممکن اصلی‌ترین قاتلان او سران شمال مانند امرالله صالح، بسم‌الله محمدی و ... می‌توانست باشد...!

مورد خنده‌داری که دال بر بی‌عقلی خود مشاور امنیت ملی دولت غنی است، این است که او می‌گوید آنان نتوانستند به تعریف واحدی در دفاع از جمهوریت برسند. نکته‌ی جالب در این مورد این است که منظور آقای محب از تیم سه‌نفره‌ی غنی که خود او نیز شامل آن بوده، است، نه تمام مردم افغانستان و یا گروه‌هایی‌که در دوران جمهوریت رشد کردند و بقای‌شان را در نظام جمهوریت می‌دیدند. این حرف آقای محب خندیدن به ریش مشاور امنیت ملی یک کشور و نظام جمهوریت با مدیریت اشرف‌غنی است.

اشرف‌غنی که سردم‌دار جمهوریت بود و به تعبیر خودش پاکستان را به عنوان اصلی‌ترین رقیب در منطقه در معاملات سیاسی در جهان زمین‌گیر کرد و میزان تهدیدهای تروریستی از سوی این کشور را کاهش داد و جای‌گاه جهانی افغانستان را از یک کشور فقیر و تربیت‌کننده‌ی تروریست به یک کشور صادر کننده‌ی قلم‌های تجارتی تبدیل کرد، چرا نتوانست تعریف واحدی در دفاع از جمهوریت آن‌هم حداقل میان تیم سه‌نفره‌ی‌شان داشته باشد؟ اکنون که محب به زعم خودش از سقوط جمهوریت می‌گوید، او که مشاور امنیت ملی نظام جمهوریت بود، مثلن در معاملات سیاسی چه دفاعیه‌ای از جمهوریت داشته‌است؟ حرف‌هایی او می‌رساند که نه تنها این سه‌نفر؛ غنی، فضلی و خود او کاری برای نجات جمهوریت نمی‌کردند، بل این آقای مشاور خودش هم نمی‌‎فهمیده چه باید بکند و...

هرچند حرف‌های محب که برخواسته از ساده‌لوحی او به عنوان یک سردم‌دار سیاسی در نظام جمهوریت را می‌رساند، اما گفته‌های ساده‌ی سیاسی او خیانت شخص خود غنی را به خوبی بر ملا می‌کند. مثلن غنی در طول مدت مذاکرات خلیل‌زاد با طالبان در قطر به فکر چه بوده‌است و چه کاری می‌کرده‌است؟ اگر غنی به عنوان رییس جمهوری کاری نمی‌کرده، چرا مشروعیت سیاسی خود را حفظ نکرد و با آگاهی به مردم به دنبال هم‌صدایی با مردم نشد؟ آیا غنی با تمام «لر او بر» ادعای بابرنامه بودن و سیاست‌های حساب‌شده برای کم‌رنگ کردن نقش سران حزبی و قومی، به همان اندازه به فکر حفظ جمهوریت و یا حداقل کسب هم‌صدایی جمهوری‌خواهان نبوده است؟
در نتیجه، باید یکایک ادعاهای سران قدرت دولت گذشته را گوش و با دقت گفته‌های آنان را ثبت تاریخ کنیم. باید خیلی خوش‌شانس باشیم که نظیر آدم‌های مثل محب بیاید و از سقوط و نظام جمهوری سخن بگوید. او با وجود تمام خدادادگی‌هایش بهتر از سخنان افرادی مانند وحید عمر ما را به حقیقت نزدیک می‌کند. هرچند او از جمع خانه‌خراب‌های نظام جمهوری است و مردم را زیر سایه‌ی شوم اشرف‌غنی به پرتگاه کشاندند؛ اما حرف‌های او بیشتر از سخنان بی‌هوده‌ی وحیدعمر و امثال اوست. 

مطالب بیشتری در این بخش