_46310.jpeg)
_46310.jpeg)
رسانهها و رویکرد ناجور سانسور، سواد رسانهای چیست؟ ـ مجلهی اورال
رسانهها در کشورهای دموکراتیک، به عنوان رکن چهارم شناخته میشود. اگر قوهی قضاییه، قوهی مقننه و قوهی اجراییه را سه رکن اولیه بنامیم، رسانهها به عنوان رکن چهارم، در سمتوسو دادن افکار عامه و رهنمای مسیر شکلگیری قدرتها برای مردم در کشورهای دموکراتیک، اهمیت بهسزایی دارد. این یعنی با توجه به استقرار قدرتها در کشورهای دموکراتیک جهان، میزان فساد، خویشخوری و تعیین و بست اعمال قدرت از چشم رسانهها دور نمیماند و مردم با اشراف به وضعیت کلی سیاسی در کشورشان، از طریق رسانهها از وضعیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... با خبر میشوند. از سویی در کشورهای دموکراتیک، رسانهها نه تنها از سوی دولتمردان حمایت میشوند، بل آیینهی قضاوت میان دولتمردان و مردم است. بنابراین اهمیت رسانه بیش از آنچه که فکر کنیم در بخشهای گوناگون؛ مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اطلاعات و... بسیار بالاست.
رسانهها نه تنها وجهی آموزشی بسیار بالا برای مردم دارد؛ بل برای مخاطبین خود خط آموزشی در سطح کلی زندگی را نیز تعیین میکند. رسانه برای مردم میگوید که چه چیزی باید یاد بگیرند و به چه چیزی اهمیت بدهند؛ اما هرگز نمیگوید که چه چیزی یاد نگیرند. چون رسانه به هرچیزی که بپردازد، یعنی همان موضوع باید از سوی مردم جدی گرفته شود و مردم در آن بخش از اطلاعات کافی برخوردار شود. بنابراین رسانه غذای روحی، فکری و خیالات مردم است و این یعنی تمام زندگی انسانهای عادی و یا به عبارت دیگر، راه و روش تفکر در جامعه توسط رسانهها ارایه و بازتعریف میشود.
اهمیت دادن به رسانه دو وجهه دارد، نخست دولتمردان تلاش دارند که از رسانهها استفادهی مثبت و اعظمی داشته باشند. مورد بعدی اهمیت دادن مردم به رسانههاست. رسانهها به عنوان مجرای ارتباطی و اطلاعاتی میان مردم و دولتمردان، مردم را از وضعیت عمومی آگاه میکنند و در برابر وضعیت بهوجودآمده، مردم برنامههای شخصی و اجتماعی خود را میچینند. هرگاه در جامعهای رسانهها با شفافیت و تعهد به حرفهی اطلاعرسانی فعالیت کنند، نه تنها باعث ارتقای سطح فرهنگی مردم میشود، بل نیازمندیهای روزمرهی مردم نیز با دنبال کردن رسانهها براورد، تبلیغ و عرضه میشود. بدون اینکه بخواهیم یا نخواهیم، رسانه وارد زندگی فردفرد جامعه در قالبهای گوناگون میشود. شبکههای اجتماعی نمادی از رسانهی امروزی و مدرن است که نه تنها استفاده از آن ساده و کمهزینه است، بل امکان تولید محتوا و اطلاعات را نیز از سوی کاربران فراهم میکند. هرچند شماری از شبکههای اجتماعی در حال حاضر به تعداد زیاد در دنیا استفاده میشود؛ اما واقعیت اطلاعرسانی و ضرورت مردم به کسب اطلاعات باقیست. بنابراین، رسانههایی مورد توجه قرار میگیرد که دارای محتوای معتبر، همهجانبه، با سند و همگام با شعور و آگاهی مردم باشد.
با توجه به پیشرفت رسانهها در قالب شبکههای اجتماعی، میزان سواد رسانهای را نیز به چالش میکشد. سواد رسانهای میگوید که یک مخاطب باید شعور انتخاب رسانهی معتبر برای کسب اطلاعات را داشته باشد. همچنان مخاطب باید درک کند که مواد نشراتی یک رسانه چه خطمشی دنبال میکند و ضرر و مفاد استفاده از اطلاعات آن رسانه برای شخص خود مخاطب و جامعه چیست. مخاطبی که سواد رسانهای کافی داشته باشد، ارزشگذاری میان رسانهها یکی از اولویتهای اساسی برای این مخاطب است. یک مخاطب آگاه نه تنها از رسانه استفادهی درست میکند، بل همگام با رسانه برای بهتر شدن مواد نشراتی رسانه همواره با رسانهها در ارتباط است و در غنامندی کار رسانه و بالا بردن سطح شعور اجتماعی مفید واقع میشود. اما شبکههای اجتماعی نه تنها بر سطح شعور مخاطبها توجه خاصی ندارد، بل میدان ارایهی نظرهای شخصی کاربران و مواد مورد علاقهی آنان است. در چنین وضعیتی این رسالت رسانههای معتبر است که با توجه به علایق، رفتارها و کنشهای مردم عادی در شبکههای اجتماعی تغییر روزبهروز مردم را ثبت تاریخ کند و مخاطب جدی و حتا مردم عادی را در بهتر کردن و سالم کردن زندگی و هموار کردن زندگی برای نسلهای بعدی آسان و منطقپذیر بنماید.
اما حتا در کشورهای دموکراتیک و مردمسالار، رسانهها دچار آفت سانسور میشوند. گفته شد که دولتمردان به رسانهها توجه خاصی دارند، ممکن است سیاستهای رویدست از سوی دولتمردان خلاف آنچه باشد که مردم انتظار دارند و نیاز به زمان داشته تا مردم از آن آگاهی پیدا کند. در چنین موردهایی دولت، رسانهها را با طمع و یا فشار، وادار به سانسور میکنند. ممکن است سانسورهای خود خواسته نیز از سوی رسانهها اجرا شود که نه تنها جریان آگاهی مثبت را در جامعه مختل میکند، بل میزان سواد رسانهای مردم را نیز به چالش میکشد. مردم یا مخاطبی که دارای سواد رسانهای باشد، از تغییر روند فعالیت در رسانه به خوبی آگاه میشود و از پیشآمدهای احتمالی، تحلیل درست ارایه میکند.
پس از فروپاشی دولت جمهوری بر اثر خیانت تاریخی اشرفغنی، میزان شفافیت کار رسانهها و به جریان افتادن آفت سانسور و وارونه کردن اطلاعات به شدت در جریان افتاد. گزارشهای تحقیقی در رسانهها کمرنگ شد و شماری از این رسانهها نه تنها متوصل به سیاست دولت غنی شدند که برای ادامهی کار شان، کاری کردند که غنی و دستگاه فسادپیشهاش میخواسته است. گزارشهاییکه از روزنامهی پرطرفدار 8صبح در مورد سقوط دولت غنی تا کنون به نشر رسیدهاست نه تنها فرمایشی به نظر میرسد، بل حتا مشکل ویرایشی و محتوایی نیز داشت/دارد. گزارش نخست این روزنامه در مورد تعفن و بدبویی تیم فراری جمهوریت در ازبکستان بود و گزارش دوم در مورد سقوط جمهوریت، بازی با کلمات توسط وحید عمر، رییس استراتیژیک و روابط عامهی دولت غنی بود. کسی که خودش متهم به مصرف بیرویهی میلیونها دالر برای آگاهی عامه در مورد ویروس کرونا بود، آمد مردم را خایف شمرد وگفت که کسی نباید بر ما منت بگذارد که چرا در مدت بیستسال آبروی جمهوریت را بردیم و از مال و دارای عامه چوروچپاول کردیم. سخنان وحید عمر یکطرف، رویکرد روزنامهی 8صبح در این مورد خیلی با اهمیت است. این رسانه بیش از ده روز در مورد نشر چنین گزارشهایی در شبکههای اجتماعی تبلیغ کرد و تا جایی موفق شد که افکار عامه را صرف به طرف نشر گزارش بکشاند. اما آنچه که از متن آن گزارشها به دست آمد، نه تنها شعور و سواد رسانهای مخاطبان را نشانه رفت، بل این روزنامه حتا در مورد گزارشها و خاطرات شخصی افراد دیگر در مورد سقوط جمهوریت توجه نکرد/نمیکند. اگر روزنامهی 8صبح یک روزنامهی آزاد و مستقل است، چرا به میزانی که بازی با کلمه توسط وحید عمر برای این روزنامه اهمیت دارد/میدهد، خاطرات معتبر و شخصی افرادیکه خیلی با اعتبارتر و نزدیک به اصل ماجراست، توجهی نکرد/نمیکند. اینجاست که کار روزنامهی 8صبح به عنوان نمونه در افغانستان نمونهی گیرافتادن به بازیهای حکومتی مملو از فساد میشود.
از سویی اکثر شبکههای تلویزیونی که در حال حاضر توانستهاند، زیر سایهی امارت اسلامی به کار شان ادامه دهند، دستخوش پذیرش حال و هوای غیر دموکراتیک فعلی شدهاند؛ اما وضعیت پیشآمده با زمان استقرار دولت جمهوریت مثل زمین و آسمان فرق دارد.
هرگاه رسانهای قابل اعتماد بود و مردم به آن توجه خاص داشت، دولتمردانی که در آن رسانه نفوذ داشته باشد، در سیاست خود موفق مینماید. هرگاه یک رسانهی قابل اعتماد برای مردم، بر خلاف یک سیاستمدار و جریان حاکم عمل کند و دست به افشاگریبزند، دولتمردان نه تنها از آن رسانه بیم دارند، بل تلاش میکند که سران و مدیران ارشد آن رسانه را با راههای گوناگون تطمیع کند و رسانه را با خود و کارهای مافیایی خود همراه کند. در چنین وضعیتی رسانه حکم شریف اطلاعاتی خود را از دست میدهد و تبدیل به جریان مافیایی و فساد میشود. اگر مردم از سواد خوب رسانهای برخوردار باشند، چنین رسانهای نه تنها قابل اعتماد نیست، بل باید از لیست جریانهای کسب اطلاعات حذف شود.
در افغانستان در طول بیست سال حکومت متزلزل جمهوریت از این قماش رسانهها بسیار بودهاست؛ اما متاسفانه با وجود درک پایین مخاطبان رسانهها و نداشتن سواد کافی رسانهای این رسانهها با معامله و دریافت پولهای هنگفت از دستگاه فساد دولتی به کارشان ادامه دادند و بدون اینکه واکنشی از سوی مردم دریافت کنند، دقیقن همرنگ دستگاه فساد شده، به مردم فخر میفروشند.
چرا باید با شعور مخاطب بازی شود؟ مخاطبی که اگر قدرت نقد ندارد، به معنای سواستفادهی سران رسانهها از آنها نیست. کار سانسور و سپس دادن اطلاعات به دردنخور، رسالت یک رسانهی متعهد و ارزشمدار به اصول دموکراتیک نیست. این کار به حدی سخیف و پیشپاافتاده است که نه تنها یک رسانه را دخیل در دزدی و فساد میکند، بل جامعه را به تباهی و دزدی و بیاعتمادی نیز تشویق میکند. چارهی کار بالا بردن سواد رسانهای مخاطب است. همین!