

میزان باسوادی در افغانستان
میزان باسوادی در افغانستان
توانایی خواندن و نوشتن به یکی از زبانها و لهجههای موجود در دنیا را سواد میگویند و هر کس به این امر قادر باشد، باسواد خوانده میشود. نرخ سواد از نسبت باسوادیِ مردم در هر صد نفر از جمعیت ششساله و بالاتر بهدست میآید. بنابراین، نرخ سواد، کسری است که صورتش تعداد باسوادان و مخرجش جمعیت ششساله و بالاتر از ششساله در یک جامعه میباشد که برحسب درصد محاسبه میشود.
بر اساس این تعریف، کسی که نمیتواند به یکی از زبانها، گویشها و لهجههای موجود و رایج در دنیا بخواند و بنویسد، بیسواد محسوب میشود. بنابراین، هر چه نرخ باسوادی و درصد جمعیت باسواد در یک کشور بیشتر و میزان بیسوادی کمتر باشد، نشاندهندهی این امر است که رفاه اجتماعی و توسعهی اجتماعی در آن کشور، بیشتر و مطلوبتر است.
در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی و جنگهای داخلی این کشور، شالودهی آموزشوپرورش افغانستان از هم پاشید. در دورهی قدرت طالبان حتّی دختران خانهنشین شده و اجازهی تحصیل از آنها گرفته شد. پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی و روی کار آمدن دولت انتقالی وضعیت تحصیل اندکاندک رو به بهبودی گذاشت؛ ولی بااینوجود، هنوز بیش از 60% مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بیبهرهاند. تنها 9% بودجهی سالانهی افغانستان به امور آموزشی اختصاص دارد که از این میان 7% آن، مربوط به وزارت معارف (آموزشوپرورش)، 1% مربوط به نهادهای تحقیقاتی و 1% مربوط به آموزش عالی است.
طبق یک گزارش دیگر، بسیاری از اطفال افغانستان که به مکتب میروند توسط معلّمین غیرمجرّب و غیرمسلکی آموزش میبینند. به گفتهی «گریس اومر» رئیس دفتر آکسفام جی. بی. در افغانستان، تعلیم و تربیت اطفال افغانستان یک امر مهم در جهت بهبود زندگی آنها و بازسازی و توسعهی کشور بهشمار میآید؛ امّا عدم توانائی پرداخت هزینهی تحصیل و موجودیت فاصلههای زیاد از نزدیکترین مکاتب، سبب میگردد تا والدین از فرستادن اطفالشان به مکاتب اجتناب ورزند. آن عده اطفالی هم که به مدرسه میروند باید معلّمین غیرمجرّب، زیربنا و امکانات ناکافیِ مکاتب و نصاب تعلیمی کهنه را تحمّل نمایند. برای اینکه افغانستان به اهداف خویش در عرصهی تعلیمات ابتدائی و ثانوی نائل گردد، لازم است تا در مساعدتهای کشورهای ثروتمند برای حکومت افغانستان افزایش فراوانی بهوجود آید.
با توجّه به مطالب فوق، سطح باسوادی در میان مردم افغانستان پایین است. این امر بهویژه در میان زنان افغانی که از زمان روی کار آمدن حکومت طالبان از تحصیل منع شده بودند، نمود بیشتری دارد. در حال حاضر 2/47% از مردان و کمتر از 15% زنان افغانستان باسواد هستند و بقیهی مردم افغانستان از نعمت سواد محروم میباشند.
محمدعزیز بختیاری، آمار فوق را موردنقد قرار داده و میگوید: «تعریفی که این منبع از سواد ارائه داده این است که باسواد کسی است که دارای سن 15 سال یا بالاتر بوده، توانایی خواندن و نوشتن را داشته باشد. همانگونه که در قبل نیز بیان گردید 42% جمعیت افغانستان زیر 15 سال سن دارند که بنابراین تعریف، هیچیک در آمار باسوادان نمیگنجند. این در حالی است که بهطورمعمول جمعیت 7 ساله و بالاتر از آن را در آمار میزان سواد محاسبه میکنند».
قابلذکر است که در افغانستان، سرانهی مصرف بودجهی ملّی برای هر دانشآموز در یکسال تحصیلی 1/12 دلار آمریکایی بوده و برای هر 43 دانشآموز یک معلّم مسلکی وجود داشته است. درحالیکه در کشور همسایهی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران، بیش از 20% بودجهی ملّی به امر آموزش اختصاص داده میشود و برای هر 25 دانشآموز یک معلّم مسلکی وجود دارد.
منبع:
1. دایفولادی (1377)؛ افغانستان: قلمرو استبداد؛ [بیجا] : نشر فدراسیون آزاد ملّی، چاپ اول.
2. رحمانی یزدری، علیجان (1388)؛ افغانستان و مشکلات اجتماعی؛ عوامل و راهکارها؛ قم: انتشارات میراث ماندگار، چاپ اول.
3. رحمانی یزدری، علی جان (1388)؛ علل عقبماندگی افغانستان و راههای بیرونرفت؛ قم: انتشارات میراث ماندگار، چاپ اول.
4. واعظی، حمزه (1381)؛ افغانستان و سازههای ناقص هویت ملّی؛ تهران: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، چاپ اول.