محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

همبستگی اجتماعی در افغانستان همبستگی اجتماعی در افغانستان

همبستگی اجتماعی در افغانستان

همبستگی اجتماعی در افغانستان

 

 همبستگی اجتماعی عبارت است از: ارزیابی فرد از کیفیت رابطه‌اش با اجتماع و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند و این‌که شخص تا چه اندازه احساس می‌کند با دیگرانی که واقعیت اجتماعیِ زندگی‌اش را تشکیل می‌دهند، وجه مشترک دارد و تا چه حد به جامعه و اجتماع خویش، احساس تعلّق و وابستگی می‌کند. از منظر جامعه‌شناختی، هم‌بستگی و انسجام اجتماعی پدیده‌ای را می‌رساند که بر پایه‌ی آن، در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضاء به یکدیگر وابسته‌اند و در زندگی اجتماعی و تأمین نیازها، به هم‌کاری متقابل نیاز دارند. بنابراین، یک جامعه یا یک گروه اجتماعی، زمانی هم‌بسته و منسجم خوانده می‌شود که اعضایش دارای یک وجدان جمعی با اعتقادات و عواطف مشترک بوده و با یکدیگر ارتباط متقابل داشته باشند و احساس کنند که وقف اهداف مشترکی هستند. درنتیجه، هر چه انسجام اجتماعی محکم‌تر باشد، روابط اجتماعی سالم‌تر و توسعه‌ی اجتماعی بیش‌تر خواهد بود. درواقع، انسجام اجتماعی بر ضرورت وحدت همه‌ی اقوام و گروه‌های اجتماعی و مشارکت آن‌ها در پیش‌بُرد امر توسعه‌ی اجتماعی تأکید دارد. البته، هم‌بستگی اجتماعی نباید پوششی بر تضادها و شکاف‌های طبقاتی بوده و بهانه‌ای برای نادیده گرفتن بی‌عدالتی و نابرابری در توزیع ثروت باشد. هم‌بستگی اجتماعی و وفاق ملّی تنها در شرایطی تحقق‌پذیر، مثبت و چاره‌ساز است که در مرحله‌ی اول، مشارکت حقیقی و تضمین‌شده‌ی همه‌ی اقوام و گروه‌های اجتماعی، در اداره‌ی امور سیاسی و اجتماعی، تحقق یافته باشد و در مرحله‌ی دوم، سیاست‌های اقتصادی ـ اجتماعی بر پایه‌ی مصالح جمعی و منافع عامّه‌ی مردم و بر اساس عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه‌ی ثروت و امکانات میان تمام افراد جامعه، تنظیم و اجرا گردد و در مرحله‌ی سوم، آزادی‌ها و حقوق همه‌ی اقوام و گروه‌های اجتماعی، از دست‌بُرد مصون و به‌طور قانونی تضمین شده باشد. افغانستان، فاقد انسجام و هم‌بستگی اجتماعی است؛ زیرا وجود نظام قومی و قبیله‌ای، شرایط خاص اجتماعی و جغرافیایی، فقدان جاده‌های مناسب برای رفت‌وآمد، نبود وسایل حمل‌ونقل کافی و از همه مهم‌تر عدم پذیرش افراد یک قبیله در میان قبایل دیگر، باعث شده است که بیش از 80% جمعیت به‌طورمعمول در همان‌جایی زندگی کنند که متولّد گردیده‌اند و از محدوده‌ی جغرافیایی قبیله‌ی خویش دور نمی‌شوند و این فقدان ارتباطات اجتماعی میان اقوام و قبایل، موجب می‌شود که آن‌ها نه‌تنها احساس هم‌بستگی نمی‌کنند؛ بلکه در اثر تعصّبات قومی و قبیله‌ای، از یکدیگر تنفّر شدید نیز داشته باشند. اضافه بر این، زمانی که تبعیض قومی و قبیله‌ای، فرصت‌های نابرابر و انحصار قدرت در یک کشور حاکم باشد و موقعیت‌ها و امکانات به‌وسیله‌ی یک قوم تصاحب شود و اقوام دیگر محرومیت شدیدی را تجربه کنند، بدیهی است که هیچ‌گاه بذر محبت و دوستی و احساس هم‌گرایی و هم‌بستگی میان آنان به‌وجود نمی‌آید؛ بلکه کینه و تنفّر ناشی از تبعیض و نابرابری، در اندیشه‌ی اقوام محروم انباشته می‌شود و جامعه را آبستن حوادث دردناکی می‌سازد که در فرصت مناسب به‌شکل افراطی و خشونت‌آمیز، ظهور خواهد نمود. وجود نابرابری‌های ساختاریِ مزمن، اعم از نابرابری در قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی می‌تواند وفاق اجتماعی را خدشه‌دار سازد؛ زیرا اگر مردم شاهد افزایش نابرابری باشند، این نابرابری اجتماعی، به‌عنوان عامل بیرونی و عینی، باعث نفاق و افزایش تضادهای اجتماعی می‌شود. علاوه بر این، ازلحاظ روان‌شناسیِ اجتماعی، نابرابری به پیدایش احساس محرومیت اجتماعی و احساس بی‌عدالتی اجتماعی منجر می‌شود؛ احساس بی‌عدالتی تولید غضب اخلاقی می‌کند که آن‌هم سبب نارضایتی و افزایش تضاد در جامعه می‌گردد. نتیجه این‌که در کشورهای توسعه‌یافته، اصل تفاهم، هم‌دلی، هم‌کاری و هم‌گرایی حاکم است؛ امّا در کشورهای عقب‌مانده ازجمله افغانستان، روابط اجتماعیِ خصمانه و انتقام‌جویانه حکم‌فرما می‌باشد. در افغانستان، هم‌نوایی و مشارکت جای خود را به ناسازگاری و تفرقه داده است. «جان‌سی» کارشناس روابط اجتماعی افغانستان در این زمینه می‌گوید: همه‌ساله تعدادی زیادی از مردم افغانستان، در مناقشات و برخوردهای خشونت‌بار عشیره‌ای، منطقه‌ای و گروهی جان خود را از دست می‌دهند. گاهی انتقام‌ها، آتش روابط خصمانه را روشن و زمانی اختلافات جزئی، روابط اجتماعی را بحرانی می‌سازد و فجایع و خسارات هنگفتی را به بار می‌آورد. منبع: 1. توسلی غرجستانی، محمد (1390)؛ نقش توسعه‌ی روستایی در اقتصاد افغانستان؛ قم: اندیشه‌سازان هدایت. 2. جمعی از پژوهشگران (1381)؛ افغانستان و نظام سیاسی آینده؛ ویرایش، تلخیص و تنظیم: عبدالمجید ناصری داوودی؛ قم: انتشارات زلال کوثر. 3. واعظی، حمزه (1381)؛ افغانستان و سازه‌های ناقص هویت ملّی؛ تهران: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، چاپ اول.

مطالب بیشتری در این بخش