_19022.jpeg)
_19022.jpeg)
طالبان و موج چهارم تروریسم بینالمللی، چرا این گروه برای مبارزه علیه داعش مناسب نیست
تحول مفاهیم از جمله عوامل پیشرفت در علوم اجتماعی است و آنچه را مورگنتا میگوید کل پدیدههایی که از مرزهای ملی فراتر میرود بینالمللی است. یکی از این پدیدهها که شکل بینالمللی به خود گرفته است "تروریسم" است که سابقه بینالمللی شدن آن حد اقل به دهه ۱۸۸۰ میرسد ولی "تروریسم" برخلاف تمام مکاتب فکری مثل رئالیسم و فاشیسم و کمونیسم تنها مرام عقیدتی ندارد و بیشتر ابزار و وسیلهای است که ابزار تاکتیکی برای از بین بردن هدف در اختیار گروهای دحشتافکن قرار میدهد.
از این رو تبیین و تحول این پدیده که اکنون در شُرُف ایجاد یک حکومت خودخوانده در افغانستان است به صورت مختصر باید توضیح داد. تروریسم بینالمللی واژهای که پس از ۱۹۷۰ مورد کاربرد بسیاری قرار میگیرد، موج تحول این مفهوم بینالمللی است که در جهان سر برآورده است و اکنون تمام جامعه بینالملل نمیتوانند راه را برای مهار این پدیده پیدا کنند. جهان به همان اندازه که سیر پشرفت و تکامل را با سرعت میپیماید تروریسم و تحول این پدیده به دنبال این پیشرفت است تا هر چه در توان دارد برای تخریب و ایجاد رعب و ترس در جامعه ایجاد کنند.
تاکنون جهان، چهار موج تروریسم بینالمللی را پشت سر گذاشته است. موج اول آن به موج انارشیستی معروف است، دردهه ۱۸۸۰ شروع شد و چهل سال این جریان ادامه پیدا کرد. به دنبال آن در دهه ۱۹۲۰، موج ضد استعماری یا تروریسم اتنیکی شروع شد و تا سالهای ۱۹۶۰ ادامه پیدا کرد. پس از این سال موج چپ جدید شکل گرفت. با تولد جریانهای مارکسیستی این موج متولد گردید و تا دههی ۱۹۹۰ ادامه پیدا کرد. چهارمین موج تروریسم "تروریسم مذهبی" بود که بیشتر در کشورهای اسلامی شکل گرفت.
در موج اول تروریسم بینالمللی هدف کشتار فردی بود با ترور شخص مشخص اهداف را دنبال میکردند. در موج دوم حمله به اهداف نظامی بود و در موج سوم گروگانگیری بود که در جریان موج سوم هفتصد هواپیما توسط گروههای مختلف در سراسر جهان ربوده شد و به گروگانگیری اقدام کردند. اما موج چهارم، موج مذهبی و انتحار با عقیده خاص است که بیشتر دنبال آسیب زدن به تمام مردم به هدف ترس و ایجاد وحشت است.
القاعده، طالبان، داعش و بوکوحرام و بقیه اینها نسل موج چهارم "تروریسم بین المللی" است. ابزارهایی که برای رسیدن به هدف دارند به صورت قطعی قتل عام به شیوههای مختلف و ایجاد رعب و وحشت است که تمام شیوههای خشونت و جنگجویی آنان خلاف تمام موازین حقوق بشری است. اعضای تشکیلدهنده این گروهها همه فراملی و فراملیتی است و نمیتوانند از این موضوع کسی چشم بپوشانند تروریسم نوین را که گروههای اسلامگراهای افراطی شکل داده است در قالب موج چهارم تروریسم بینالمللی قابل نقد وارزیابی است.
طالبان فرزند کوچک القاعده است و در دامان این گروه تروریست بینالمللی بزرگ شده و رشد کرده است. درسال ۲۰۰۱ میلادی وقتی آمریکا از گروه طالبان خواستار تحویلدهی رهبر این گروه به آن کشور شد طالبان از این خواست آمریکا سرباز زد و نتوانست دست پیر و خیرخواه شان را گاز بگیرد. و اکنون که پس از بیست سال دوباره این گروه به قدرت رسیده است به جامعه جهانی قول همکاری و مبارزه با شبکه القاعده و گروه تروریستی را داده است مشروط به کسب مشروعیت بینالمللی از سوی کشورهای جهان، اما طالبان با چه ابزار و قاعده و قانون علیه این گروه مبارزه خواهد کرد.
مخرج مشترک و گروپ خون طالبان و القاعده و داعش یکی است "مبارزه علیه ارزشهای غربی" داعیه سیاسی هر سه گروه همواره این موضوع بوده است. آنچه را که طالبان برای مشروعیت جنگی خویش در کشور توجیه میکرد ترویج غربگرایی و مولفههای آن بود که سالها علیه آن انتحار و قتل عام کردند و مردم را زیر بمبهای جاسازی شدهشان به قتل رساندند.
اکنون طالبان زیر فشارهای بینالمللی است و به دلیل این فشارها اندکی از موضعگیریهایی سخت شان کاسته است. اجازه کار به زنان، حضور زن در کابینه که تشکیل خواهد داد، حضور دختران در دانشگاهها و مکاتب از منظر موقفهای قبلی طالبان که علیه حکومتهای قبلی میجنگیدند خلاف آن است و به این دلیل داعش به اصطلاح گفته است بر ضد طالبان خواهد جنگید و این حکومت شان اسلامی نیست.
اکنون به ظاهر طعم و لذت قدرت، حس ذایقه سابق طالبان را تغییر داده است و در ظاهر تلاش دارند که اصلیت خشن و خونخوار شان متفاوت جلوه نمایند. ولی ماهیت آنان حتی با شعارهایی گذشتهی شان تغییری نخواهد کرد. این گروه به تازگی در ظاهر از پاکسازی "طالبان نا اهل" از صفوفشان خبر داده و گفتهاند آن دسته افراد که خلاف اصطلاح اصول این گروه عمل میکنند را اخراج خواهند کرد که در صداقت گفتار آنان در این مورد جایی شک و تردید بسیار وجود دارد.
هرگاه طالبان به این گفتار خویش عمل و این حصول خود را خشونتزدایی تعریف کنند کسی در صفوف رهبری و نظامی آنان باقی نخواهد ماند. در گروه طالبان مگر کسی خالی از سابقهای خشونت وجود دارد؟ برخی کسان در غرب و اخیر کشورهای همسایه هر کدام مهرههای خودشان را واجد شرایط و خالی از خشونت میخواهند معرفی کنند. ولی در حقیقت گروه طالبان از بدو تأسیس تا کنون فقط و فقط خشونت است و در این گروه ظرفیت حضور فردی خالی از خشونت هیچگاهی وجود نداشته است. آنچه مشخص است طالبان نه توان مبارزه با خشونت و تروریست را دارند و نه هم اراده جنگ را، پس از به قدرت رسیدن رهبران طالبان اکنون این تنها تکنیک عوض شده است که در ظاهر بنام داعش اهداف و آرمان های ایدیولوژیکی دو دهه گذشته طالبان را دنبال می کنند. این درست است که رهبران گروه طالبان در ارگ با ظاهر و چهرهی نرمتر حرف میزنند ولی اکثریت نه بلکه تمام آنان و صد فیصد بدنهی نیروهای جنگی طالبان به این عقیده هستند که در طول بیست سال گذشته برای این هدف مبارزه نکرده بودند که حالا و بعد از تصرف کل افغانستان از آرمانهای که در کوهها دنبال میکردند، فاصله بگیرند و دست برداند و بر علاوه باعث شکاف و شقاق در بین صفوف خویش شوند.
تظاهر نرم و انعطافپذیری رهبران طالبان بابت فریب جهان و کسب مشروعیت و امکانات مادی است و هیچگونه تناقض در رفتار عملی و استراتیژی طالب بین بالا دست و فرو دست وجود ندارد. بنابرین خوشباوری در این زمینه نتیجه بسیار ویرانکننده برای جامعهی جهانی و مردم افغانستان در پی خواهد داشت و توپ برنده را در میدان طالب و داعش و در کل تروریزم بینالمللی و کشورهای همسو با آنان میاندازند تا تمام ظرفیتهای مبارزه علیه تروریسم و گروه کشورهای همراه با آنان را که چهره آنان بیشتر آفتابی گردیده را در منطقه و خاورمیانه ضرب صفر کنند.