

جنگ جلریز، تکرار بی مسئولیتی و بی توجهی مسئولان
ولسوالی "جلریز"، واقع در ولایت میدان وردک، نقطه ی استراتیژیک و دروازه وردي به هزاره جات است؛ که برای باشنده گان ولایت های مرکزی به "گذرگاه مرگ" معروف است. در طول سالیان متمادی، اینجا، مکان امن برای تروریستان و طالبان بوده، که هر از گاهی، جاده ی عمومی کابل-بامیان را ناامن می سازند. در درازای سال های گذشته، چندین حملهی مرگبار علیه نیروهای امنیتی صورت گرفته و ده ها مسافر و رهگذر، در این منطقه به بی رحمانه ترین شکل ممکن، سلّاخی و به کام مرگ رفته اند. با آن که باشنده گان ولایت های مرکزی با اعتراض های مکرر، خواهان توجه دولت، به امنیت این منطقه شده اند؛ اما با گذشت شانزده سال، پس از سقوط طالبان، هنوز، توجه اساسی به تصفیه و امن سازی آن، صورت نگرفته است.
دو سال قبل، در اثر غفلت و بی توجهی مسئولان امنیتی مرکز و اداره محلی میدان وردک، ده ها سرباز (پولیس محلی) در یک رویداد خونین، کشته و زخمی شدند. این حادثه، در نوع خود، رویداد تراژیک و دلخراشی بود که مسئولیت آن، در گام نخست، به مسئولان امنیتی محلی بر می گردد. در آن رویداد، اگر بی توجهی، غفلت و عدم همکاری مسئولان امنیتی ولایت میدان وردک نمی بود، آن حادثه، هرگز اتفاق نمی افتاد.
انتظار می رفت بعد از آن رویداد، توجه بیشتر دولتمردان، به امنیت این مسیر صورت گیرد؛ تا حادثه ی دو سال قبل، تکرار نگردد؛ اما با گذشت دو سال از آن رویداد، نه تنها توجهی به آن نشد، که این منطقه دستخوش حوادث مرگبار دیگری نیز گردید.
در تازه ترین رویداد، دیروز، در اثر یک حملهی غافلگیرانه ی طالبان، بر مواضع پولیس محلی، جنگ شدیدی بین نیروهای امنیتی و طالبان درگرفته است. در ساعات اولیه ی این نبرد، با وجود تقاضاهای مکرر پولیس محلی جلریز، برای خواستن کمک و تلنگر مردم، از طریق شبکه های اجتماعی برای تکرار نشدن فاجعه ی دوسال قبل، نیروهای کمکی، با تاخیر زیاد به محل رویداد رسیدند. که اگر مقاومت و جان فشانی نیروهای پولیس محلی و نیز هشدارهای مکرر مردم مبنی بر تکرار فاجعه، در شبکه های اجتماعی نمی بود، معلوم نبود چه پیامدهای در انتظار سربازان بود.
حرف اصلی، این است که حمله ی دیروز و دوسال قبل طالبان در این منطقه، نه اولین حمله بوده و نه آخرین آن، خواهد بود. دشمنی که به هیچ اصل و ارزش انسانی و اسلامی یی پایبند نبوده و دشمنی که درنده خویی، خشونت و قتل، جزء سرشت و بنیادش گشته است، بی گمان، در خلق فجایع دیگر، حتا در قتل و کشتار انسان های عادی به انگیزه شکست نیروهای امنیتی، همچنان، تلاش خواهد کرد.
مسٲله ی مهم دیگر، اهمیت استراتیژیک این منطقه در ناامن سازی مناطق مرکزی، عبور تروریستان به ولایت های مرکزی و در نهایت، به شمال کشور است. سربازان که در این مسیر، انجام وظیفه می کنند، مانع عمده یی برای پیشروی طالبان، در این مسیر است. استقرار نیروهای بیشتر و تحکیم مواضع سربازان، می تواند این طرح را به ناکامی مواجه ساخته و نیز در امنیت مسافران این مسیر، کمک کند.
بر این اساس، این، حکومت است که باید هم متوجه این مسٲله مهم بوده و هم برای حفظ جان سربازان و شهروندان اش برنامه داشته باشد. شهروندان که در این مسیر به مسلخ رفته اند، در نظام جدید، مدنی ترین رفتار را در مقابل حکومت داشته و هیچگاه دست به جنایت، قتل و کشتار نزده اند. آنان، در تمام پروسه های ملی که به تحکیم دموکراسی و استقرار نظم و حاکمیت دولت انجامیده است، فعالانه سهم گرفته اند؛ اما بی تفاوتی و مماشات دولت در برابر تروریستان، کم کم، صبر مردم را لبریز کرده است؛ اعتماد ها در حال شکستن بوده و مردم با دیده ی شک و تردید، نسبت به حاکمان و دولتمردان شان نگریسته و در یاس و نا امیدی به سر می برند. اگر وضعیت موجود تغییر نکرده، دولت همچنان با مماشات و بی تفاوتی در برابر تروریستان عمل نماید و در فکر حفظ جان و مال مردم نباشد، دیری نخواهد پایید که موج بی اعتمادی و نارضایتی، مشکل تازه یی را برای دولت خلق خواهد کرد.
رییس جمهور، اگر به فکر ثبات سیاسی اش، در آینده بوده و اگر به دنبال ادامه ی حاکمیت خود می باشد، باید استراتیژی اش را در مقابل تروریستان تغییر دهد. گام اول برای این مهم، آوردن اصلاحات گسترده در ارگان های امنیتی کشور است. حوادث جلریز، سقوط ولایات و ولسوالی ها و حملات هراس افگنانه ی انتحاری از نوع دیروز کابل، نشان می دهد که حلقه های مافیایی و مشکوک در رده های بالایی از ارگان های امنیتی شکل گرفته است. این وضعیت تباه کننده، حاکمیت نیم عیار دولت را بیش از پیش، به مخاطره می اندازد؛ که اگر حلقه های صادق و متعهد، به فکر چاره جویی و اقدام سریع نباشند، فجایع بدتری به وقوع خواهد پیوست.