

توتاپ؛ دیوار ترَک خوردهی تبعیض
همانگونه که خانههای قدرتمندان و سیاستگران کابل، با دیوارهای مستحکم بتنی، محصور شدهاند، سیاست و حکومت در کابل نیز با دیوارهای تبعیض، محصور شده است. ایجاد سدهای محافظتی بتنی در حول خانههای مدعیان قدرت و سیاست، نمایانگر بیباوری شدید به مردم و به نحوی خلق تفاوت و برتری طلبی در اجتماع است. چنین چیزی نشان میدهد که مدیران اجتماع بجای راه حل از میان برداشتن فاجعه، خود بهطور اختیاری و بیاختیار باز آفرینندهی فاجعه در اجتماع است. تبعیض و درجهبندی شهروندی نیز روی همین باور صورت میگیرد. اکنون حلقهی قدرت در کابل، پشت دیوارهای بلند محافظتی بتنی و تبعیض پناه گزیدهاند و از پشت چنین دیوارها در پی سیاست در جامعهاند. ریشهی بحران خلق شدهی کنونی به ایجاد همین دیوارها بر میگردد. دیوارهایی که در بسا موارد نه تنها که حفاظت از قدرتمندان را نتوانسته بلکه آنها را به نیستی نیز کشانده و به قیمت جان شان تمام شده است. حقیقت کنونی نشان میدهد که حلقهی قدرت در کابل در پی ضخیم ساختن دیوارهای تبعیض و دیوارهای محافظتی بتنی است اما از سویی هم مردم در پی شکستن چنین دیوارها بر آمده و در پی ایجاد دیوار اعتماد در بین خود است. تبعیضهای اجتماعی و سیاسی، عنصرهای بیگانهای در این جغرافیا نیستند. سنگ بنای قدرت در جغرافیایی موسوم به افغانستان، بر سنت تبعیض، تفوق طلبی سیاسی و اجتماعی، بنا نهاده شده است. جنگ بر سر واژهها، در انحصار گرفتن مدیریت اجتماعی و .... همه ریشه در سیاست تبعیض در این جغرافیا دارد. گذشته از همه تبعیضهای پیدا و پنهانی که بر جامعه اعمال شده است/میشود، تبعیض در برق رسانی برای جامعه، عریانترین مسئلهی تبعیض است که از سوی حکومت به نمایش گذاشته شده است. داشتن روشنایی، ابتداییترین حق اجتماعی و مطالبهی شهروندی است که تحقق آن از سوی حکومت، یک وظیفهی الزامی است. اجرای پروژهی توتاپ و یا برق رسانی برای شهروندان، حقیقتی را به نمایش میگذارد که بعد تبعیض بر تمامی بعدهای تخنیکی، اقتصادی، انکشافی و دورنمای بازدهی پروژه، سایه افگنده است. تبعیض و اعمال آن از سوی حکومت، باز تولید کنندهی فاجعه و بحران در جامعه است. حکومت اکنون با اعمال تبعیض، خود بحران خلق میکند. در حالیکه مبارزه در برابر تروریسم و فساد از وعدههای جدی حکومت است اما حکومت به جای پرداختن به این اولویتها، دست به خلق بحران زده است. فیصلهی کابینه مبنی بر تغییر مسیر پروژهی توتاپ از بامیان به سالنگ، بازی حکومت با روان مردم است. آرامش روانی و ذهنی، یکی از حقهای بشری افراد جامعه است که باید از سوی حکومت تامین شود و مدافع حقوقبشری افراد جامعه باشد در حالیکه حکومت خود حقوق شهروندانش را نقض میکند. تبعیض و نقض حقوق بشری در نظامی صورت میگیرد که بر پایهی ارزشهای دموکراسی، برابری و حقوقبشری با حمایت جامعهی جهانی پایه گذاری شده است. در سال 2001، پس از سقوط طالبان، بر اساس مشارکت جمعی، برابری و توازن قدرت و حق بهرهمندی تمامی شهروندان از خدمات عامه دولتی پیشنهاد شد. اما سر باز زدن حکومت از تطبیق متوازن پروژههای انکشافی و عمدا محروم سازی مناطق مرکزی از برق رسانی، بهطور آشکار مخالفت در برابر تعهدات جامعه جهانی است که نظام کنونی با حمایت آن پایه گذاری شده است. نهادهای مدافع حقوقبشری، حامیان بینالمللی نظام افغانستان میتوانند که حکومت افغانستان را در موارد نقض حقوقبشری و عدم رعایت تعهدات با جامعه جهانی در موارد ارزشهای دموکراسی، حقوقبشری و مطالبات شهروندی مورد بازپرسی قرار دهند و نگذارند که حکومت افغانستان به سوی خود کامگی به پیش رود. این مورد یکی از خواستههای شهروندان افغانستان است که همواره حمایت شان را از تعهدات جامعه جهانی اعلان کرده و حامی حکومت نیز بودهاند. تصمیم حکومت مبنی بر تغییر مسیر پروژهی توتاپ از مسیر بامیان به مسیر سالنگ، پیشآمد و تصمیم دور از انصاف و عدالت بوده و به نمایش گذاشتن تبعیض آشکار و ستیزه با شهروندان از سوی حکومت است؛ اما جنبش اجتماعی «روشنایی» که در پی این تصمیم حکومت و برپایهی مطالبات شهروندی شکل گرفته یک نقطهی امیدوار کننده است. جنبش روشنایی که در آن اقشار مختلف سهم دارند، مقابله با تبیعض و نابخردیهای حلقهی قدرت در حکومت است. به یقین میتوان گفت که اکنون دیوار تبعیض ترَک برداشته است و این دیوار ضخیم که سالها در میان شهروندان سایه افگنده بود، اکنون دارد فرو میریزد.