

نوری در ظلمت
نوری در ظلمت
(زندگینامه علامه فیض محمد کاتب هزاره)
اشاره:مجله اورال، در آستانه هشتادوپنجمین سالیاد درگذشت علامه فیض محمد کاتب هزاره، موفق شد که «ویژهنامه فیض محمد کاتب» را منتشر نماید. بدون شک، تاریخ معاصر افغانستان مدیون زحمات و تلاشهای بیبدیل علامه کاتب است. شناخت افغانستان بدون مراجعه به آثار کاتب، بسی دشوار و حتا ناممکن است. افغانستانی که تاریخاش در حول فرد میچرخید و با آنکه تلاش برای فردی سازی تاریخ جریان دارد اما کاتب آن را از دایرهی فرد بیرون ساخت و توانست که تاریخ را در این سرزمین «مردمی» بسازد. اما کاتب و آثار کاتب، تا هنوز در میان ما ناشناخته مانده است. «ویژهنامه کاتب» کوشیده است که به زعم خود معرف شخصیت، خط فکری و آثار علامه کاتب باشد. اداره مجله اورال بادرک اهمیت این مسئله و رسالت آگهی رسانی خویش، مطالب این ویژهنامه را بهصورت آنلاین باز نشر میکند و در خدمت خوانندگان عزیز قرار میدهد.
(اداره مجله اورال)
با نگاه به تاریخ رسمی افغانستان، میتوان گفت که تاریخ افغانستان، تاریخ سراسر ظلمت است. قتل عام و نسل کشی، کشتار و کله منار، درونمایۀ اصلی تاریخ این کشور را تشکیل میدهد. در هیچجایی از تاریخ افغانستان، نمیتوان ردپایی از روشنی و افتخار را پیدا کرد. البته افتخار هم اگر وجود داشته باشد، افتخار به کشتار است و بس. تاریخ این قلمرو به تاریخ شاهان و درباریان منتهی میشود. به تعبیر اسد بودا، افغانستان «تاریخ بیمردم و مردم بیتاریخ» را در خود جای داده است. اما کسی که به سختی میکوشد، برای اولین بار تاریخ را مردمی بسازد و در این راه هزینۀ سنگین را نیز میپردازد، او ملا فیض محمد کاتب هزاره است. کاتب هزاره، در این ظلمتکده و این جغرافیای ستم، چون نور در تاریکیهای تاریخ این دیار تابیده است و همچنان میتابد.
تولد کاتب
فیض محمد کاتب فرزند محمد وکیل به تاریخ 16 رمضان سال 1279 هجری قمری در قریۀ زردسنگ ولسوالی قرهباغ ولایت غزنی متولد شده است. فیض محمد کاتب، دوران کودکی خود را در سرزمین آبایی خویش در ولسوالی ناور سپری میکند. او از طایفۀ شاهوی قوم محمد خواجه و از تبار هزاره است. محمد وکیل پدر فیض محمد، در آن زمان، بزرگِ این طایفه به شمار میرفت و وکالت آنها را به دوش داشت. دوران کودکی کاتب، مثل دوران دیگر کودکان قریه بوده است. وی در مسجد، در نزد ملای ده به تعلیم و آموزش میپردازد. الفبا، قرآنکریم و خط خوانی را در همینجا میآموزد و سپس برای ادامۀ تحصیل در کابل و قندهار، لاهور و پیشاور و نیز به شهر نجف عراق، سفر میکند و علوم متداول زمان را فرا میگیرد. وی در علومی چون حکمت، لغت، نجوم، حساب و جبر دست بالایی داشت و از مهارت زبانی خوبی نیز بهره مند بود. طوریکه وی علاوه بر زبان پارسی که زبان مادری اش است، به زبانهای پشتو، اردو، انگلیسی و عربی نیز تکلم میکرد و در فهم این زبانها توانمند بود. کاتب در داشتن خط خوش و خوشنویسی نیز سرآمد روزگار خویش به شمار میرفت.
کاتب و راه یافتن در دربار
فیض محمد کاتب هزاره، چون در خوشنویسی، رواننویسی و نویسندگی دست بالایی داشت، از همین رو به پیشنهاد استاد خود، ملا محمد سرور اسحاقزی، به دربار امیر عبدالرحمن خان راه یافت. در اینجا به عنوان منشی دربار به کار گماشته شد و نوشتن نامهها، مراسلات، سندها و پیامهای دولتی را به عهدۀ او سپردند. وی این مقام را در زمان حبیب الله خان نیز بر خود حفظ کرده بود. چون وظیفۀ او کتابت در دربار بود، بناءً به عنوان کاتب شهره شد و بعدتر به عنوان تخلص او رسمیت یافت.
کاتب در زندان
فیض محمد کاتب، با آنکه در چهار دیواریِ دربار شاه محصور و در کتابت نامهها و سندهای دولتی مشغول بود اما اندیشۀ آزادی خواهی او هیچگاهی محصور نبود. همقطاران و همدوران وی، از نقش او در جنبشهای آزادی خواهانه به نیکویی یاد کرده است. چنانچه در دور اول جنبش مشروطیت خواهی، وی یکی از چهرههای تاثیر گذار به شمار میرفت. در عصر سرکوب این جنبش، وی به دلیل نقش خویش در راهاندازی آن، در پشت میلههای زندان محصور ماند. اما به دستور امیر حبیب الله خان، با توجه به شناختی که وی از کاتب در دوران شهزادگی خود داشت، پس از یک مدت کوتاه از زندان رها میشود.
تألیف و کتابت کاتب هزاره
کاتب، در زمان عبدالرحمن خان به دربار راه مییابد و از خود در نویسندگی بهخصوص در تاریخنگاری مهارت و توانایی خاصی نشان میدهد. پس از عبدالرحمن، وقتی پسرش، حبیبالله خان، به تخت پادشاهی تکیه میزند، کاتب براساس شایستگی خود، در دربار میتواند که بماند. حبیبالله خان، براساس شناختی که در مهارت و نکتهدانی کاتب در تاریخنگاری داشت، وظیفۀ نگاشتن تاریخ را به او میگمارد. وی تمام مدارک، اسناد، نامهها، گزارشها و مراسلات دست اول دولتی را در اختیار کاتب قرار میدهد تا تاریخ افغانستان را از زمان احمدشاه ابدالی به بعد بنگارد. کاتب به دستور شاه، به تاریخنگاری شروع میکند؛ وی علاوه بر این کتاب، براساس همین اسناد دست داشتۀ خود، مهمترین اثر تاریخی خویش سراج التواریخ را که اکنون مرجع تاریخنگاری تمام تاریخ نگاران به حساب میآید، در شش جلد به رشتۀ تحریر در میآورد. او این اثر خود را با نکته سنجی و شیوۀ خاص تاریخنگاری که از سانسور دربار شاهی عبور بتواند، نگاشته است. از کاتب به عنوان تذکره نویس رسمی امیر حبیبالله نیز یاد میشود. وی به دستور امیر حبیبالله، کتاب تحفة الحبیب را که زندگی نامه و کارنامه حبیب الله خان میباشد به دستور وی در دو جلد نوشته است. اما در مورد جلد سوم آن، روایتهای گونگونی وجود دارد.
کاتب معلم
علامه کاتب، یکی از روشنگران مهم تاریخ در عصر ظلمت است. او نه تنها که خامه سیاه کرد و واقعیتهای تلخ و شیرین را برای همه بازگو نمود بلکه برای گویا سازی و دانا سازی مردم نیز سخت تلاش نمود. وی در زمان امیر امان الله خان، در لیسه حبیبیه، به عنوان معلم ایفای وظیفه کرده است. همچنان او عضویت هیئت علمی این لیسه را نیز داشته است. علاوه بر تدریس در این لیسه، وی کتاب درسی «حکمای متقدمین» را نیز برای دانش آموزان تألیف نموده است.
آثار کاتب
فیض محمد کاتب را یکی از پرکارترین اشخاص دورانش خوانده اند. او را تاریخنگار نکته سنج و دقیق نویس میخوانند و برای او پدر تاریخ معاصر نیز لقب داده اند. او در دوران زندگی خود، تلاشهای ماندگاری را در عرصه فرهنگ و تاریخ کشور انجام داده است. در واقع، بخشی از عمر او در تألیف و کتابت سپری شده است. تألیفاتی را که او انجام داده است و در خلق آن خون دل خورده اما اکثر آن اقبال چاپ نیافته و مردم از دانستن آن تاهنوز محروم مانده است. بخشی از آثار تألیفی کاتب عبارت اند از: سراج التواریخ در 6 جلد، تحفة الحبیب در سه جلد، نژادنامه افغان، تذکرة الانقلاب، امان التواریخ، فیضی از فیوضات، وقایع دارالسلطنه، هزاره جات و ترکستان؛ زمامداری و سیاست کشور داری، فقرات شرعیه و ... متاسفانه از این میان برخیهای شان در دسترس نیست و برخی دیگر شان چاپ نشده است.
علاوه بر این تألیفات، کاتب آثار زیادی را با خط زیبای نستعلیق خویش کتاب نیز نموده است. گفته میشود که در مجموع، علامه کاتب هزاره، بیش از 6000 صفحه تألیف و بیش از 10000 صفحۀ دیگر کتاب از خود به یادگار گذاشته است. از میان آثار کاتب، تا هنوز تذکرة الانقلاب به زبان روسی و انگلیسی و سراج التواریخ به زبان انگلیسی ترجمه شده اند.
علامه کاتب هزاره، افزون بر تألیفات و تحریرات دیگر آثار که انجام داده است، در مجلهها و نشریههای عصر خویش نیز قلم زده است. نوشته های او، اوراق نشریه های چون سراج الاخبار، آینه عرفان و حی علی الفلاح را نیز زینت داده است.
پایان عمر
کاتب در زمان حیات خویش به عنوان وکیل مردم هزاره نیز اجرای وظیفه کرده است. از جمله، او در لویه جرگه دارالسلطنه سال 1303 در پغمان، نماینده مردم هزاره بود. پس از شاه امان الله، زمانی که امیر حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو، زمام امور را به دست میگیرد، علامه کاتب را مأمور سفر هزاره جات میکند تا از مردم هزاره برای او بیعت بگیرد؛ اما مردم، کاتب و هیئت همراهش را بدون بیعت به کابل میفرستند. اما مخبران دولتی به دربار گزارش میدهند که کاتب مردم را به عدم بیعت ترغیب نموده است. در نتیجه، حبیب الله کلکانی، در پی این کار، او را لتوکوب میکند. کاتب پس از این شکنجه مریض میشود و صحت یاب نمیشود. مطابق برخی روایتها، علامه کاتب به اثر همین لتوکوب، زندگی خویش را از دست میدهد اما برخی روایتهای دیگر، آن را درست نمیداند. کاتب به تاریخ 16 جدی سال 1309، وفات میکند و چنداول کابل به خاک سپرده میشود. اکنون مقبرهای را که به او نسبت میدهند، در تپهای بنام «زیارت قرآن»، در کنارۀ کوه چنداول قرار دارد. او در یک قبر سردابه (قبری که چندین تن یکجا مدفون اند» آرمیده است. این مقبره، یک مقبرۀ ویران و بدون نام و نشان میباشد و قسمتی از قبر نیز باز میباشد که حتا میتوان استخوانهای تدفین شده را از دور مشاهده کرد.