محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

شرایط دشوار اجتماعی و امنیتی زنان در افغانستان شرایط دشوار اجتماعی و امنیتی زنان در افغانستان

شرایط دشوار اجتماعی و امنیتی زنان در افغانستان

در طول سال، یک روز را به گرامیداشت از مقام زن اختصاص داده اند و همین امر باعث میشود، تا زندگی و اوضاع نیک و بد زنان در سراسر دنیا از زاویه های گوناگون و با طرز دید های مختلف و گاها متضاد مورد دقت و بررسی قرار گیرد. یک سخن خیلی معمولی و تکراری که اکثریت قابل توجه مردم آنرا تکرار می کنند و شاید برخی ها بدون فکر و تامل آن سخن را به زبان آورد، این جمله است که زنان نیمی از جامعه اند. این سخن برای کسانی که سر ستیز با زنان را پیشه و پیشوای اندیشه خود کرده اند، نیز برای فرار از پرداختن جدی به مسایل زنان، یک مامن و پناه گاه امنی را با دیوار های نفوذ ناپذیرِ بر ستون نا باوری بنا کرده اند.

اگر بر این فرضییه که نا باوران به حق و کرامت انسانی زن از اظهار چنین سخن دست به انحراف و مغالطه می زنند و به ناحق تظاهر به طرفداری از زن می کنند، پای فشاریم، چگونه و با چه استدلالی منطقی می توان ثابت ساخت که آنها با وجود اظهارات پر احساس، هنوز در گرو و بند زن ستیزی و رفتار خشونت بار علیه زنان نفس میکشند و به لحاظ فکری هنوز آمادگی این را ندارند که زن را حقیقتا نیمی از پیکره جامعه بشری قلمداد کنند؟
گفتن و تکرار کردن این جمله هیچ حق از حقوق زنان و هیچ ارزش قایل شدن به زنان را به بار نخواهد آورد. زن نیمی از پیکره جامعه است، یعنی چه؟ آنوقت در صورت نیم بودن کدام نیم از پیکره جامعه را تشکیل میدهد. فکر کردن به پاسخ این پرسش ویرانگر ساختار ذهنی و دیوارهای فکری خیلی ها را از بنیاد ویران می کنند و بر آواری از نادانی و جهالت بی دفاع خیمه شرم ساری بر پا می سازد.
میشود به سادگی و از لحاظ فیزیکی زنان را نیمی از جمعیت جامعه به حساب آورد و بیان داشت که ما در جامعه زن و مرد داریم، و یا به عبارت دیگر جامعه انسانی از دو جنس مذکر و مونث و تشکیل یافته است. ازین صغرا و کبرا نتیجه گیری نماییم که پس زن نیمی از اعضای جامعه را به خود اختصاص میدهد. و اگر در پی جواب به چگونگی نیم از جامعه بودن زن تمرکز کنیم و از عینیت و واقعیت جامعه کمک بیگیریم آنوقت قایل شدن به نیم بودن زنان سخت و دشوار و حتا نا ممکن میشود. بلی قبول داریم که زن نیم از جامعه است اما این نیم بودن لزوما به معنای نیم مساوی و برابر با نیم دیگر را القا نمی کند و به معنای داشتن امتیازات برابر و امکانات یکسان نیست. این جا است که نیم از پیکر جامعه دانستن زنان شبیه به لافِ گزافی می ماند که از دهان سود جویان و سوتی بازان بی هنر برای منحرف کردن و به غارت کشیدن ارزشهای بشری کار برد دارد.
به نظر می رسد در اینکه زنان نیمی از جامعه انسانی را به خود اختصاص داده است مخالفتی در میان مردان و زنان وجود ندارد. اما مهم این جاست که ما در رفتار و عمل خود در خانه و در سطح اجتماع با این نیم خود چگونه رفتار می کنیم؟ اگر به آمار خشونت ها علیه زنان در افغانستان نگاه اندازیم، در می یابیم که به صورت روز افزون خشونت های متنوع بر زنان رو به افزایش است.
قتل، تجاوز جنسی، آزار و اذیت در خانواده و در محل های عمومی، ممانعت از تعلیم و تحصیل، ازدواج های اجباری، اختطاف و قاچاق از معمول ترین اشکال خشونت علیه زنان را تشکیل میدهد. این وضعیت دشوار جای انکار و نفی را ندارد و در پیش چشم همه به صورت آشکار جلوه نمایی می کند و به شکل گسترده و وسیع در رسانه های جمعی بازتاب می یابد. مهم واکنش و عکس العمل شهروندان نسبت به آن است.

ممکن است اعضای جامعه در مقابل خشونت های موجود واکنش سخت و منفی از خود بروز ندهد و تساهل و مدارای مذمومی بیانگر واکنش جامعه باشد و یا واکنش جامعه خشمگینانه و توام با سخت گیری و عدم پذیرش با عوامل قضییه باشد. اگر در برابر قضایای خشونت احساس بیزاری و نفرت در میان جامعه و شهروندان بروز و ظهور یابد و عوامل خشونت ها طرد و رد شوند، پیامد چنین رویکردی می تواند آینده امید بخش و رضایت آوری را نوید دهد و ازین جا یک نتیجه دیگری به دست خواهد آمد که جامعه و مردان جامعه با نیم پیکر و پاره تن خویش دوستانه و مساویانه رابطه گرفته است.

هر درد که بر نصف بدن وارد آمده است نیمه دیگر از آن بالسویه متاثر گردیده و همچنین نتیجه عکس آن نیز متصور و محتمل است یعنی واکنش و عکس العمل داده شده از سوی جامعه به آن رفتار ها با ملایمت و توام با نادیده انگاشتن قضایا باشد که در نتیجه پیامد و ما حصل چنین نگرش برای نیمی از جمعیت خوشایند نخواهد بود.
و ضعیت جامعه نشان میدهد که به جز از رسانه ها و نهادهای ملی و بین المللی حامی و پشتیبان حقوق زنان، دیگران رویداد های خشونت بار بر ضد زنان را جدی نمی گیرند، و جامعه علی رغم که در گفتار زنان را نیمی از پیکره خود می خوانند و بر آن گفتار همواره تاکید می کنند در عمل و در موقع دفاع و حمایت از حقوق زنان واکنش شان به تحلیل می رود و قربانیان را به حال خود می گذارند. یکی ازین نوع واکنش ها ایستادگی تعداد از نمایندگان مجلس در تصویب قانون منع خشونت علیه زنان بود که استدلال می کردند قانون بر خلاف مواضع اسلام است و همین مخالفت ها باعث شد تا قانون از سوی مجلس نمایندگان به تصویب نرسد و نتیجه این شود که زنان قربانی خشونت ها حمایت قانونی را تقریبا از دست دهد.
فضای زندگی زن امروز افغانستان را دو گونه نا امنی محاصره و در انحصار خود در آورده است، یکی نا امنی اجتماعی که بر فضای کل فکر جامعه حاکم است و زنان به دورغ نیمی از پیکره جامعه خوانده میشود، بدون حمایت قاطع و همه جانبه. از سوی دیگر ادامه جنگ و در گیری میان نیروهای متخاصم به زنان و دختران آسیب های فراوانی رسانده است و موانعی بزرگی را در در برابر پیشرفت و ترقی زنان قرار داده و سبب گشته تا زنان و دختران از همه چیز محروم شوند. هر دو این وضعیت دشوار عرصه را بر زنان تنگ کرده است و چشم انداز آینده ای زنان و دختران را نومید کننده نشان میدهد.

مطالب بیشتری در این بخش